Wednesday, July 9, 2014

خلاصه فصل اول و دوم کتاب
آسیب شناسی اجتماعی
(جامعه شناسی انحرافات اجتماعی)
داکتر رحمت الله صدیق سروستانی






خلاصه کننده: محمد خالد بهرامی







فهرست مطالب                                                                                                        صفحه














مقدمه:

کج رفتاری تخلف عمدی از قواعد اجتماعی است. با مطالعه کج رفتاری درک بهتری از نظم اجتماعی به دست میاید و نیز چگونگی سازمان یافتن الگوها و شیوه های زندگی کج رفتاران نیز مشخص میشود. بنا برا این کجروی به عنوان یک پدیده اجتماعی حد اقل از دو طریق عمده مطالعه شده است.  الف: واقعیتی عینی و  ب: مسئله ذهنی.
بناً جامعه شناسان که کجروی را واقعیتی عینی میدانند بر هنجارهای اجتماعی تاکید کرده است و هر نوع تخلف از این هنجار ها را نابهنجار خوانده اند. این گروه به این نظر اند که ۱- جامعه در مورد کجروی به آن حده توانا شده است که به سادگی میتواند کجروی را از همنوایی تفکیک کنند. ۲- کجروی با واکنش رسمی و غیر ر سمی موجه میشود، که در هردو صورت برایش مؤیده وضع میکند. ۳- مجازات کردن کجروان باعث همبستگی همنوایان میشود. سولات عمده که در این زمینه برای این گروه مطرح شده قرار ذیل میباشد:
1-   کدام شرایط اجتماعی و فرهنگی باعث ایجاد کجروی میشود؟
2-   چرا کجروی با تطبیق مجازات هم ادامه پیدا میکند؟
3-   چگونه میتوان کجروی را از بین برد و یا کاهش داد؟
گروه دیگری که به این باور اند که کجروی یکه مسئله ذهنی است تاکید میکنند بر تفکیک و تمایز بین همنوایان و کجروان.و این گروه فرض میدارند که: ۱- اعمال متقابل مردم از طریق نمادهای یکجا و مشترک انجام میشود و مردم هم از طریق همین تعامل نمادین یکدیگر را دسته بندی میکنند. ۲- کج رفتاری در چهار چوب همین مراحل تعین میشود و همین کجرفتاری نمادی است که افراد را از یکدیگر متمایز و بدنام میسازد. ۳- و بر اساس همین گونه تعاریف با کجروان برخورد متفاوت دارند و بالعکس کجروان هم با اساس همین تعاریف که از کجروی بیان میشود عکس العمل نشان میدهد. بنا برا این مسئله اصلی پیدا کردن جوابات به سوالات از قبیل ذیل میباشد:


1-   تحت کدام شرایط شخص برچسپ کجروی میخورد؟
2-   شخص که به او برچسپ زده شده چگونه نقش کجرفتار را میپذیرد؟
3-   واکنش جامعه در مقابل شخص که برچسپ خورده چگونه میباشد؟
4-   پیامد این گونه اعمال و عکس العمل ها چی بوده میتواند؟
فصول که در این کتاب بحث شده در مورد دو رویکرد فوق و دریافت  جواب به سوالهای فوق میباشد. لذا فصل اول کتاب شامل کلیات  میباشد و در فصل دوم شرح مفصل از انواع عمده تعاریف و نظریه های مطرح حوزه جامعه شناسی بحث شده و فصل سوم تا ششم در مورد خاص کجرفتاری ها اجتماعی اختصاص یافته است. و در فصل هفتم به طرح چالش های فرا روی نظام کنترول اجتماعی پرداخته و در فصل هشتم موضوع ارتباط هنجار، نظم و سرمایه اجتماعی مطرح شده است. امید است مجموعه مورد استفاده همه قرار گیرد.


فصل اول

کلیات

رفتار و شخصیت افراد در اجتماعات انسانی و متاثر از آنها شکل می گیرد، و جامعه به زنده گی انسانها آرامش و جهت و معنی میدهد و هم چنان نسل فعلی هر طور که خواسته باشد به همان شکل جامعه را به نسل آینده شکل میدهد. تقریباً هر کاری را که انسان انجام میدهد به طریقی اجتماعی است یعنی آن را از دیگران آموخته اند وبا گروه دیگر انجام داده اند و به طریقی به عده ای نیز مرتبط میشود. پس اینجا سوال واقع میشود که در حقیقت جامعه چی است.

جامعه:

در صورت موجودیت شرایط ذیل میتوان گفت که یک جامعه به وجود آمده:
1-   عده ای که سرزمین مشترک را اشغال کرده باشند.
2-   باهم روابط متقابل داشته باشند.
3-   فرهنگ مشترکی داشته باشند و احساس مشابهی ازعضویت، تعلق و تعهد به آن داشته باشند.
لذا بطور خلاصه گفته میتوانیم که گروهی از افراد که باهم در یک محل زندگی میکنند و دارای روابط متقابل و فرهنگ مشترک باشند. وهمینطور حیوانات هم دارای یک جامعه میباشند  وبا هم یکجا زنده گی میکنند اما به اساس غریزه است و تفاوتی بسیار کمی بین جوامع مورچه های دیده میشود و نمی توانند در شکل زندگیشان بیاورند. اما زندگی انسانها دارای نظم و الگو است ک قابل پیش میباشد، اگر چه در حال تغییر و تحول است ولی از ساختار اجتماعی خاص پیروی میکنند.
جامعه شناسی برای توصیف این الگو و مدل منظم، تعبیر ساختار اجتماعی به کار برده است. این ساختار و جریانهای اجتماعی نگهدارنده و تغییر دهنده، آن را میشود از طریق به کار گرفتن چند مفهوم عمده جامعه شناختی زیر تجزیه و تحلیل کرد:
1-   فرهنگ:  تمامی محصولات مادی وغیر مادی جامعه بشری.
فرهنگ مادی: شامل اشیاء است مانند : هواپیما ها، خانه ها....
فرهنگ غیر مادی: زبان، ارزشها، قوانین، رفتار، عقاید...
بطور خلص مجموع جنبه های مادی و غیر مادی فرهنگ، راه زندگی یک جامعه را نشان میدهد. هر جامعه اعمال وحرکات فرهنگی خویش همنوایی میدانند به این معنی است که هر جامعه فرهنگ های دیگر را با معیارهای خود میسنجد وجای تعجب هم نیست اگر گاهی رسم  و رواج دیگران را غیر اخلاقی و کجروی گویند.
2-   هنجار ها: یک جامعه خود تعیین کننده هنجار های میباشد طور مثال یک عمل در یک جامعه هنموایی باشد و در جامعه دیگر همان عمل کجروی باشد. لذا هنجار عبارت از مقررات رسمی یا غیر رسمی که تعیین کننده رفتار در یک وضعیت مشخص است. البته انحراف از هنجارهای اجتماعی مجازات را دنبال دارد. این هنجار ها را میتوان به دو بخش تقسیم کرد ۱- هنجارهای رسمی ۲- هنجار های غیر رسمی.
هنجار های رسمی: هنجار های که دارای ضمانت اجرائی میباشد که این هنجار ها میتوان قوانین نام برد.
هنجار های غیر رسمی: هنجار های که در یک جامعه رواج دارد اما دارای ضمانت اجرائی نیست.

3-   منزلت: به موقعیت شخص در جامعه اطلاق میشود. که این منزلت میتواند انتسابی باشد که از طرف جامعه به شخص اعطا میگردد و هم میتواند اکتسابی باشد که برا اساس تلاش یا شکست فرد به او تعلق میگیرد.
4-   نقش:  قسمتی از نمایش است که بوسیله شخص که در جامعه صاحب منزلتی خاص است اجراء میشود. فرق بین منزلت ونقش واضح و روشن میباشد زیرا شخص منزلت اجتماعی را تصاحب اما نقش اجتماعی را اجرا میکند.
5-   نهاد ها:  الگوهای استوار و ثابت هنجارها، منزلتها و نقشهای اند که بر تامین نیازمندیهای اجتماعی تاکید دارد. و نهادهای اجتماعی عمدتاً اقتصاد، سیاست، نهاد خانواده، آموزش، پرورش ... میباشد.
6-   جامعه پذیری: فردی که در یک فرهنگ خاصی متولد میشود باید تبعیت از هنجارهای همان فرهنگ، تصاحب منزلتی مشخص و اجرای نقش های مربوط و مشارکت در زندگی اجتماعی نهادی شده جامعه خود را بیاموزد. این فرایند یادگیری را جامعه پذیری گویند.
7-   قدرت: توانایی کنترول رفتار دیگران و لو برخلاف میل آنها تعریف کرده اند. اعمال قدرت می تواند آرام یا با خشونت، قانونی و غیر قانونی باشد. و کسانی که در تصمیم گیری ها نفوذ نداشته باشند قدرتی نخواهد داشت.
8-   گروه: شامل افرادی است که باهم به صورت منظم و بر اساس انتظارات مشترک راجع به رفتار یکدیگر ارتباط متقابل دارند.
گروه اولی: تعداد کمی از مردم است که برای مدت نسبتاً طولانی ارتباط متقابل صمیمانه و چهره به چهره دارند و روابط شاه غیر رسمی است. مانند خانواده، گروه دوستان و همسالان.
گروه ثانوی: شامل تعدادی از مردم است که روابط شان موقتی، بی نام و غیر شخصی است. و در قالب نقشهای رسمی خاص با هم آشنایی دارند. طور مثال احزاب سیاسی یا ادارات دولتی.

 

آسیب شناسی اجتماعی

آسیب شناسی عبارت از مطالعه بنیان کار کردهای نابسامان در علوم طبی و یا به بیان دیگر مطالعه فرایندها و علل امراض است. همان طوریکه گاهی تشخیص دقیق مرض و تعین فصل ممیز آن کاری است دشوار به همین اساس شناخت آسیب های اجتماعی و تعیین روش ها جهت جلوگیری از هم کاری است دشوار، بنا بر این آسیب شناسی اجتماعی عبارت از مطالعه نابسامانی و اختلال و عدم هماهنگی و تعادل در کار کردهای مربوط به کالبد حیات اجتماعی انسانها. در مباحث جامعه شناختی هدف آسیب شناسی اجتماعی را با تسامح شناخت کجروی، علل وعوامل، انواع و پیامد های آن میدانند.

کج رفتاری اجتماعی

مشخصاً به انسانها واعمالی اطلاق می شود که مردم قویاً آنها را رد می کنند. یعنی کجرفتاری از واکنش اجتماعی به یک عمل یا طریقه زندگی، که از هنجارهای اخلاقی یا مقررات نهادی قبول شده تخطی کرده روشن می شود.
کجرفتاری های افراد به سه کتگوری تقسیم میشود.

الف: کجرفتاری خاص: هرگونه صفت یا ویژگی که به لحاظ آماری غیر معمول یا متفاوت و به لحاظ رفتاری غیر تیپیک باشد. و یا به صورت خلص ویژه گی و رفتار غیر معمول. مثلاً آدم خیلی چاق یا لاغر. اما این تعریف دارای اشکال و ایراد میباشد چون: رفتار به لحاظ آماری غیر معمول لزوماً توسط دیگران رفتار غیر اخلاقی حساب نمی شود. ویا اینکه اگر قانون این رفتار ها را در گروه کجروی ها قرار داده باشد و ممنوع کرده باشد کجروی است و همچنان این رفتار ها به لحاظ آماری کجروی است ولی تهدیدی برای جامعه نیست. لذا اخلاق را هم نمیتوان به وسیله سر شماری تعریف کرد و تشخیص داد.

ب: کجرفتاری رفتاری ( کار کردی):رفتاری است که مردم آن را بطور کل جامعه یا افراد معینی مضر میدانند و در نتیجه چنین رفتاری را مجاز نمی شمارند. این رفتار ها رفتاری  است که عموماً آن را جنایی و مجرمانه می نامند. یا بصورت خلص رفتاریک از نظر اجتماعی مجاز نباشد وزیان احتمالی داشته باشد و این زیان مادی نیست بلکه احساسات جامعه را خرچه دار میسازد. ودو ایراد مهم به این گروه وارد شده. ۱- فرض کرده اند که نوع رفتار معینی ذاتاً انحرافی است. ۲- آنها که تعریف کجرفتاری را به کار می گیرند احتمالاً فرض کرده اند که مردم در مورد ارزشهای جامعه توافق دارند.

ج: کجرفتاری ارزشی: عبارت از فرایند است که یک گروه طی آن موفق می شود ایده های اخلاقی خود را به جامعه و قوانین آن تحمیل نماید. و یا به عباره دیگر عبارت از رفتاری است که یک گروه ذینفع، جامعه را به پذیرش رسمی انحرافی بودن آن نوع از رفتار مجبور میکند. در این دیدگاه رفتار انحرافی منع قانونی نداشته بلکه بخاطری انحرافی بوده که ممنوع میشود.

هاوارد بکر (۱۹۷۳): از نقطه نظر تضادی به قضیه نگاه میکند و معتقد است که بعضی از انسانها مقتدر میتوانند به راحتی به دیگران انگ کجرفتاری بزنند. چیزی به نام کجرفتاری وجود ندارد زیرا هرکس از دیدگاه کسانی دیگر کجرفتار محسوب میشود و کجرفتار کسی است که از طرف دیگران برچسپ زده شده باشد.
رابرت مرتن (۱۹۶۸): از نقطه نظر کار کردی به قضیه نگاه میکند و معتقد است که کجرفتاری حاصل وضعیت خاص بی سازمانی است یعنی حالتی که بین اهداف قبول شده اجتماعی و در دسترس بودن وسایل مقبول اجتماعی جهت رسیدن به آن اهداف شکاف عمیقی وجود دارد.
کی اریکسون (۱۹۶۲):  انحراف را عملی می داند که مردم احساس می کنند باید به آن واکنش نشان دهند و در مورد آن اقدام کنند. بعضی جامعه شناسان کجرفتاری را صفتی دانسته اند که انسان هیچ کنترولی بر آن ندارد.
فرد دیویس (۱۹۵۸): سیاهان و افراد فلج را کجرفتار دانسته است.
گافمن (۱۹۷۹): جذامیان و کسانی را که زخمهای و داغهای عمیقی در صورت دارند کجرفتار می داند.
به هر حال کجرفتاری، رفتاری است که با هنجار های اجتماعی همنوایی ندارد اما نکته مهم یان است که قوت و اهمیت همه هنجارهای اجتماعی یکسان نیست وبه همین دلیل نیز تخطی از آنها به طور یکسان کجرفتاری محسوب نمیشود. و برخی از هنجار های اجتماعی عبارت اند از ( آداب و رسوم، قوانین، سنتها و ...).

نتیجه گیری:

1-   کجرفتاری: عبارت است از رفتاری که تخطی از هنجارهای اجتماعی و انتظارات جامعه محسوب می شود و در نتیجه بسیاری از مردم ان را منفی ارزیابی میکنند.
2-   جامعه: جامعه را نمیتوان به دو دسته کجرفتاران و همنوایان تقسیم کرد.
3-   کجرفتاری نسبی است. هیچ رفتاری ماهیتاً منحرف و کج نیست. عمل وقتی انحرافی محسوب میشودکه جامعه آن را انحراف تعریف کرده باشد.
‌أ.  کجرفتاری بر حسب نوع جامعه نسبی است.
‌ب.  کجرفتاری از نظر زمانی نسبی است.
‌ج.  کجرفتاری از نظر مکانی نسبی است.
‌د.  کجرفتاری از نظر مقامی نسبی است.
‌ه.  کجرفتاری بر حسب نتیجه ای که آشکارا از آن حاصل میشود نسبی است.
نتیجه اینکه کجرفتاری صفت و خصوصیت  اشخاص و افعال نیست بلکه مثل سایر رفتارهای بشر یک جریان کنش متقابل است.

کنترول اجتماعی کجروی

عبارت است از ابراز تامین رفتار مردم در کانالهای مقبول و مورد انتظار جامعه. کنترول اجتماعی با جریان جامعه پذیری که تامین کننده هم نوایی کافی را تعهد و تضمین کند، جامعه مجبور است هنجارهایش را از طریق مجازاتها یعنی تشویق ها برای همنوایی و تنبیه برای کجرفتاری اعمال کند.
مجازات های مثبت غیر رسمی: دست زدن، تبریک گفتن و... . مجازات های رسمی مثبت مانند تقدیر نامه، مدال و ...
مجازات های منفی غیر رسمی: قهرکردن، دست ندادن و ... و رسمی جریمه نقدی و زندان.

تاثیرات اجتماعی کجرفتاری

به عقیده بعضی جامعه شناسان، کجرفتاری پیامد های مختلف اجتماعی دارد که برخی مثبت و کارکردی و برخی منفی و غیر کار کردی اند.

پیامد های منفی

‌أ.  غیر پیشبنی شدن رفتار اجتماعی
‌ب.  بالا رفتن هزینه کنترول اجتماعی
‌ج.  از بین رفتن حس اعتماد اجتماعی
‌د.  گیر افتادن در بین دو محضور. (۱) تنبیه: کجروان باعث گسترش کجروی میشود مثلا میگوید که ما کجرو هستیم لذا باید کجروی خود را دوام بدهیم. (۲) مجازات نکردن هم باعث گسترش کجروی در جامعه از سوی دیگران میشود.

پیامد های مثبت کجروی

‌أ.  کجروی باعث روشن شدن نواقص و محدودیت هنجار ها میشود.
‌ب.  جلوگیری از آشوب های اجتماعی.
‌ج.  تمایز گزاری میان کجروان و همنوایان .
‌د.  تقویت همبستگی اجتماعی.









فصل دوم

چرا مردم کجرفتاری میکنند؟

تعریف کجرفتاری:

کجرفتاری شامل انواع بسیاری از رفتارهای نابهنجار است که اشکال از آن در هر جامعه ای روی میدهد. گفته شده که رفتار نارمل یا بهنجار هر نوع رفتاری است که از هنجارها یا مقررات گروهی که رفتار مزبور در آن رخ میدهد طبیعت کند( جونز و همکاران ۲۷۰، ۱۹۹۵) در مقابل، کجرفتاری هر نوع رفتاری است که با هنجارها یا مقررات گروه، هنموایی نداشته باشد ( دورکیم ۱۸۹۳، ۱۹۶۴) و دامنه ای وسیع از رفتار ها، از تخلفات جزئی در رانندگی تا قتل را در بر میگیرد. البته در نفس تعریف کجروی بین صاحب نظران ( همچنان که در گروه های مختلف مردم) اختلافات بسیاری وجود دارد و هر کس تحت تائثیر فرضیات فلسفی خاص خود در مورد ماهیت کجرفتاری، آن را تعریف کرده است اما در این کتاب و در آغاز کار، تعریف دورکیم از کجرفتاری را که بیشتر متداول بوده مطرح کرده ایم و به انواع دیگری آن نیز خواهیم پرداخت. مجموع صاحب نظرانی که تعریف از کجرفتاری ارائه داده اند را میتوان به دوه گروه بزرگ تقسیم کرد. گروه اول آنکه کجرفتاری را پدیده واقعی و دارای صفاتی میدانند که از رفتارهای بهنجار قابل تشخیص و تفکیک اند. و گروه دوم آنکه مدعی اند که کجرفتاری لزوماً واقعی نیست. وبسیاری کسانی اند که ناحق  متهم به کاری میشوند و برچسپ میخورند. بنا بر این از نظر این دو گروه اساساً این برچسپ زنی است نه نفس رفتار که کسی را کجرفتار میکند. دسته اول اثبات گرایان اند که معمولاً کجروی را ذاتاً واقعی و گروه دوم برساخت گرایان اند که اغلب کجروی را نوع فرآورده اجتماعی میدانند.

اثبات گرائی و کجرفتاری

رویکرد اثبات گرا در تعریف کجرفتاری سه فرض اصلی داردکه به مطلق گرائی، عین گرائی، و جبر گرائی معروف است. به بیان دیگری اثبات گرایان معتقد اند که:
1.   مطلق گرائی:کجرفتاری مطلقاً یا ذاتاً واقعی است یعنی از برخی ویژگی ها برخوردار است که آنرا از همنوایی متمایز میسازد. جامعه شناسانی که تحت تائثیر چنین رویکردی قرار دارند، کجرفتاری را صفتی موروثی برای افراد میدانند. آسیب شناسان اجتماعی و جرم شناسان متقدم به وجود برخی کاستی ها و نارسایی های زیست شناسی (ارثی) ماندگار در مجرمان ودر نتیجه به وجود مجردم مادرزاد و نوع مجرم معتقد بودند. اما جرم شناسان موخر به تحلیل ویژگی های روانی خاص، مجرمان را از غیر آن ها متمایز میکند.
2.   عین گرائی: اثبات گرایان همچنین مدعی اند که کجرفتاری یک موضوع قابل مشاهده و کجرفتاری یک موجود واقعی است. یعنی کجروی در خارج قابل مشاهد ودیدن است.
3.   جبر گرائی: از نظر جامعه شناسان اثبات گرا، کجرفتاری تعینی است یعنی علل و اسبابی فراتر از کنترول فرد دارد.  یعنی انسان در انجام کجروی هیچ نقش ندارد.

برساخت گرایی وکجرفتاری

رویکرد برساخت گرا به کجرفتاری که از سالهای دهه ۱۹۶۰، سلطه اثبات گرایی در این حوزه را به چالشهای جدی خوانده نیز بر سه فرضیه مهم استوار است که در مقابل آنچه در بحث مربوط به اثباط گرایی آمد به نسبیت گرائی، ذهن گرایی و اختیار گرایی مشهور شده اند:
1.   نسبیت گرایی: کجرفتاری برچسپ بیش نیست و هیچ ویژه گی ذاتی ندارد، در حالیکه چنین تصور بشود که دارد، کجروی دارای واقعیت متمایز از همنوایی نیست بلکه برچسپ است که میزنیم. کجروی تلقی و درک است که ماز یک پدیده اجتماعی داریم. یا اینکه هر رفتاری فقط کسانی فکر کنند نابهنجار است کجرفتاری تلقی میشود. و هاوارد بکر میگوید که کجرفتاری، رفتاری است که مردم این برچسپ را به آن بزنند و کجرفتار کسی است که این برچسپ به آن خورده باشد. وجود کجرفتاری به برچسپ بستگی دارد اگر برچسپ نباشد کجرفتاری هم نیست. به بیان دیگر کجرفتاری در جامعه ساخته میشود ودر جامعه تعریف میشود.
2.   ذهن گرائی:  جامعه شناسان برساخت گرا، کجرفتاری را تجربه ذهنی میدانند. یعنی کجروی چیزی قابل مشاهده در خارج نیست. بلکه تقویه که ماز کجروی داریم  و یا فهم ودرک ما از یک پدیده اجتماعی. به این ترتیب برخاست گرایان بر خلاف اثبات گرایان به رویکرد ذهنی ودرونی بجای عینی و بیرونی پابند اند.
3.   اختیار گرایی: جامعه شناسان برساخت گرا به این باور اند که کجرفتاری عمل ارادی و خواست واراده انسان است. انسان در کجروی دارای اختیار و اراده است و کجروی یک امر ساخته شده است.

رویکرد تلفیقی در تعریف کجرفتاری:

اصل بحث از آغاز تا اکنون این بود که کجرفتاری چیست؟ و پس از آنچه به نقل از اثبات گرایان و برخاست گرایان مطرح گردیده، به وضوح معلوم شد که کجرفتاری نه آنچیز است که هر یک از آن دو به تنهایی ادعا میکنند. بلکه شاید تلفیقی از هردو رویکرد به واقعیت کجرفتاری نزدیکتر است. به بیان دیگر کجرفتاری هم واقعیت دارد و هم یک برچسپ است و یکی نمیتواند بدون دیگری وجود داشته باشد.

چرا مردم کجرفتاری میکنند؟

از همان آغاز که انسانی مرتکب خطای شده که جامعه آنرا نپسندیده، عده به تبیین و توضیح چرائی ارتکاب عمل او پرداخته اند و این تبیین ها به مرور زمان شکل منسجم تری یافته و هم در طول راه به تنوع کجرفتاری ها، متنوع شده بطور که امروزه با دها نظریه در حوزه جرم شناسی و جامعه شناسی انحرافات موجه هستیم که هریک به دلایل و مفروضات خاص خود به نحوی به سبب شناسی ارتکاب جرم و تخلف از هنجارهای اجتماعی پرداخته اند. در عین حال تنوع آراء و اندیشه ها و انتساب عوامل، علت های مختلف به حد است که موجب طرح دسته بندی های چند گانه ای نیز شده که در این بخش برخی از مهمترین و متداول ترین دسته بندی ها مطرح میشود.

دسته بندی علل و عوامل کجرفتاری

‌أ.  برخی در یک دسته بندی کلان کلیه علل و عوامل مطرح شده توسط صاحب نظران به سه دسته بزرگ ۱- زیست شناختی. ۲- روان شناختی و ۳- جامعه شناختی تقسیم کرده اند.
‌ب.  بعضی دیگری نیز در دسته بندی مشابه علل و عوامل انسانها را به سه گروه عمده ۱- نظریه های وفاق. ۲- نظریه های فشار و ۳- نظریه های مجرم شناسی تقسیم کرده اند.
‌ج.  گاهی هم تلاش های مربوط به درک و تبیین انگیزه های کجرفتاری به هفت گروه تقسیم شده که عبارت اند از: نظریه های ۱- کارکرد گرا ۲- تضاد فرهنگی ۳- انتقال فرهنگی ۴- فرصت ۵- افراطی- تضادی ۶- کنترول و ۷- کنش متقابل گرا.
‌د.  جدید ترین دسته بندی نظریه های مربوط به کجرفتاری اجتماعی که این کتاب نیز از ان پیروی میکند. تقسیم بندی مهمترین نظریه های این حوزه به دوه گروه ۱- اثبات گرا ۲- برساخت گرا است.

پارادایم اثباتی

اگر رویکرد اثبات گرایی کجرفتاری را پدیده ای واقعی، عینی و جبری دانست، سپس سه دسته مهم نظریه های در چنین پارادایمی قابل تشخیص و تفکیک اند. ۱- نظریه فشار، ۲- نظریه یادگیری و ۳- نظریه کنترول که به ترتیب معرفی می شوند.

نظریه فشار

با اساس این نظریه شخص تحت فشار اجتماعی قرار میگیرد و مجبور به ارتکاب کجرفتاری میشود. رابرت مرتن در این مورد میگوید که این فشار ناشی از عدم توانایی شخص در دستیابی به اهداف مقبول اجتماعی میداند و آلبرت میگوید که ناکامی افراد در رسیدن به جایگاه بالا در جامعه را عامل فشار تلقی مینماید، و همینطور کلوارد دست نداشتن افراد به فرصت های حتی نامشروع شخص را به کجروی سوق میدهد. که ذیلاً هریک از نظریه های مذکور را مورد بحث قرار میدهیم.

فرصت های مشروع افتراقی

بنیان گذار این نظریه مرتن است وبه این عقیده است که جامعه فرد را به کجرفتاری وارا میکند، و این کجرفتاری حاصل فشار های اجمتاع است که فرد را به کجروی مجبور میکند. یعنی شخصی که توانایی ندارد و تحت فشار اجتماع آمده لذا جهت رسیدن به اهداف مشروع از ابزار های نا مشروع استفاده میکند.  مرتن تاکید دارد که واکنش همه افراد نسبت به فشارهای وارده اجتماعی به علت دسترسی نداشتن به فرصتهای مشروع برای تحقق اهداف مشابه نیست، و همه افراد دست به کجروی نمیزنند و به طریقی خود را با محیط سازگار میکند. یعنی نه اهداف را میپذیرند و نه از ابزار نامشروع استفاده میکنند. به اساس این نظریه سه نوع افراد وجود دارند.
1.   نوآوران: افراد اند که اهداف را قبول میکنند ولی برای رسیدن به اهداف از ابزار های جدید نامشروع استفاده میکنند.
2.   انقلابیون: افراد اند که نه اهداف را قبول دارند و نه ابزار های را بلکه برای خود اهداف و ابزار نامشروع جدید میسازند.
3.   کناره گیران: افراد اند که نا چار از اهداف مقبول جامعه و ابزار های مشروع برای رسیدن دست کشیده و از جامعه کناره میگیرند.

ناکامی منزلتی

موئسس این نظریه کوهن است. و مدعی است که ناکامی در رسیدن به جایگاه بالا در جامعه عامل است که شخص را به کجروی مجبور میکند. یعنی اینکه صرف دست نداشتن به ابزار های جهت رسیدن به اهداف دست به کجروی نمیزنند بلکه با مداخل متغیر چون سورخوردگی و ناکامی منزلتی به معادل اضافه شود. کوهن و مرتن به این نظر اند که بیشتر کجروی از طرف طبقه پائین ارتکاب میابد زیرا جامعه نمیتواند برای رسیدن به اهداف شان کمک کند، و کوهن میگوید شکاف بین اهداف و ابزار به واسطه ناکامی منزلتی موجب کجرفتاری میشود.

فرصت های نامشروع افتراقی

موئسس این نظریه کلوارد والین است و مدعی است که بیشترین کجروی از طرف افراد طبقه پائین رخ میدهد. نه تنها دست نداشتن به ابزا مشروع بلکه عدم برخورد داری افراد از فرصت های نامشروع  برای رسیدن به اهداف نیز فشار است که شخص را مجبور به ارتکاب کجروی میکند. به اساس این نظریه فرصت های نا مشروع از طریق عضویت در سه خرده فرهنگ: ۱- جنایی، ۲- تضاد و ۳- کناره گیری به دست میاید. ۱- که بلاثر پیوستن به خرده فرهنگ جنایی جوانان طبقات محروم را با انواع سرقت که از طریق آن میتوان به هدف رسید آشنا میکند، یعنی جوانان را به فرهنگ جنایی آشنا میکند. ۲- با پیوستن به خرده فرهنگ تضاد هم خاص جوانان است که خود را بهادر نشان دهند و آنانکه چنین ویژه گی را ندارند واجد شرایط عضویت نیستند. ۳- با پیوستن به خرده فرهنگ کناره گیری خاص کسانی اند که به مصرف مواد مخدر علاقمند اند. یعنی افراد که دست به فرصت های نامشروع را ندارند با یکی از خرده فرهنگ های فوق میپیوندند.

برخی انتقادات وارده به نظریه های فشار اجتماعی

1.   یکسان فرض کردن نظام ارزش های مردم
2.   یکسان پنداشتن آمال وآروزوهای طبقات فرودست و فرادست جامعه
3.   فقدان پشتوانه علمی برای این فرض نظریه که احتمال کجرفتاری طبقات محروم بیش از دیگران است و عدم توجه به کجرفتاری های طبقات مرفه
4.   فقدان پشتوانه علمی برای این فرض نظریه که ناخشنودی های منزلتی، جوانان را به طور همسان به کجرفتاری وا میدارد.
5.   ساده انگاشتن رابطه فرد و جامعه در کجرفتاری فرد
6.   نادیده گرفتن نقش نظام کنترول اجتماعی
7.   فرض کاهش شکاف اهداف و ابزار از طریق اعتیاد به مواد مخدر.

نظریه های یادگیری

کجرفتاری و همنوایی طی فرایند های مشابه یاد گرفته میشوند و کجرفتاری نتیجه یادگیری هنجارها و ارزش های انحرافی در چارچوب خرده فرهنگ ها و گروه های همالان است. بناً افراد کجروی را یاد میگیرند نه اینکه یک جبر اجتماعی باشد. بنا نظریه های ذیل در مورد وجود دارد:
1.   نظریه پیوند افتراقی: موئسس این نظریه ادوین سادرلند میباشد و او به این نظر است که افراد به این علت کجرفتارمیشوند که تعداد تماس های انحرافی آنان بیش از تماس های غیر انحرافی شان است. بناً خلاصه ای از رویکرد سادرلند به مسأله کجرفتاری را به دلیل اهمیت فراوان آن نقل میکنیم:
1)   کجرفتاری یاد گرفتنی است نه ارثی و نه محصول وراثت و اختلالات روانی
2)   کجرفتاری در تعامل با دیگران آموخته می شود
3)   بخش اصلی یادگیری کجرفتاری در حلقه دورن گروه روی میدهد ورسانه های جمعی و مطبوعات نقش دوم را ایفا می کنند
4)   یادگیری کجرفتاری شامل آموختن فنون خلاف کاری و سمت وسوی خاص انگیزه ها، کشش ها و گرایش ها میشود
5)   سمت وسوی خاص انگیزه ها و کشش ها از تعریف های مخالف و موافق هنجارها یاد گرفته می شود
6)   فرد به دلیل بیشتر بودن تعریف های موافق تخلف، به نسبت تعریف های موافق با هنموایی با هنجار ها کجرفتار میشود.
7)   پیوند های افتراقی ممکن است از نظر فراوانی، دوام، رجحان وشدت متفاوت باشند.
8)   فرایند یادگیری کجرفتاری از طریق تعامل با کجرفتاران و همنوایان، سازوکارهای مشابهی با هرنوع یادگیری دارد.
9)   کجرفتاری را که خود تجلی نیازها و ارزش های کلی است نمیتوان با همین نیازها و ارزش های کلی تبین کرد.

2.   نظریه هویت پذیری افتراقی : موئسس این نظریه دانیل گلیزر است و به این نظر است که  تعامل و ارتباط با کجرفتاران به خودی خود ضرر ندارد مگر اینکه به حدی برسد که فرد خود را باکجرفتاران یکی بداند و از آن هویت بگیرد. علت اصل کجرفتاری را داخالت متغیر سوم یعنی هویت پذیری از کجرفتاران یا هویت پذیری افتراقی میداند.
3.   نظریه تقویت افتراقی: موئسسین این نظریه رابرت برگس و رانلد ایکرز است و به این نظر اند که ارتباط با کجروان کسی رب به کجرفتار نمی کند بلکه همین افراد کجرفتاری را نسبت به هنمواییبا مقدار فراوانی و احتمال بیشتر رضایت بخش تر باشد. به هنموایی ترجیح میدهند و کجرو میشوند. از نظر اینها دخالت متغیر سوم یعنی تقویت افتراقی در فضای پیوند افتراقی، علت اصلی کجرفتاری است. ارتباط        رضایتمندی          کجروی.


انتقادات نظریه یادگیری

1.   منفصل انگاشتن انسان: طبق این نظریه حتماً به اساس ارتباط شخص کجرو میشود. که این درست نیست امکان دارد که باعث اصلاح گروه شود.
2.   دوری بودن نظریه: کجرفتاری محصول هنجارهای کجرفتارانه است و هنجارها محصول رفتارهای کجرفتاری است. که نظریه را غیر قابل آزمایش میکند.
3.   مفاهیم و متغیرهای که بکار رفته در این نظریه مبهم و گنگ است.
4.   جامعیت ندارد زیرا تمام جرایم را در بر نمیگیرد.
5.   عدم توجه به این مسئله که کجرفتاری چگونه به وجود میاید و چرا افراد از ابتدا کجرفتاری میکنند.

نظریه های کنترول اجتماعی

کجرفتاری نتیجه نبود کنترول اجتماعی است.  افراد به طور طبیعی تمایل به کجرفتاری دارند و اگر تحت کنترول قرار نگیرند مرتکب کجروی میشوند. و به این نظر اند که اصل کجروی است وبه اثر کنترول اجتماعی افرا همنوا مشباشند. تحت این نظریه، نظریه های ذیل را مورد بحث قرار میدهیم.
1.   نظریه پیوند اجتماعی : هرچه پیوند اجتماعی بیشتر باشد کجروی کمتر و هنموایی بیشتر میباشد و به هر اندازه که پیوند اجتماعی ضعیف باشد کجروی بیشتر و هنموایی کمتر میباشد. چهار جز اصلی پیوند شخص با جامعه را که مانع کجرفتاری میشود به شرح ذیل توضیح می دهد:
1)   داشتن تعلق خاطر نسبت به افراد و نهاد ها در جامعه، ضعف چنین تمایلات و پیوندها موجب میشود که فرد خود را آزاد در ارتکاب کجروی میداند.
2)   میزان هزینه افراد برای بدست آوردن موقعیت خود.
3)   افراد چنان خود را مشغول همنوایی میکنند که وقتی برای کجرفتاری یاحتی فکر کردن به آن را بریشان باقی نمیماند.
4)   اعتقاد افراد به اعتبار اخلاقی، باورها ارزش های و قوانین، هر قرد که این اعتقاد قوی باشد کجروی به وقوع نمی پیوندد.

2.   نظریه شرمنده سازی: شرمنده سازی نوعی از ابزار عدم تائید اجتماعی نسبت به رفتاری خاص برای تحریک ندامت در شخص خلاف کار است. یعنی شیوه تقویت پیوند اجتماعی شرمنده سازی افراد کجرو هست. دو نوع شرمنده سازی وجود دارد.
1)   شرمنده سازی جدا کننده: یعنی شرمننده ساختن افراد کجرو از طریق طرد ونفی.که طی آن کجرفتار مجازات، بدنام و در نتیجه از جامعه تبعید میشود.
2)   شرمنده سازی پیوند دهنده: که ضمن اعلام درک احساس کجرفتاری و نادیده گرفتن تخلف وی و حتی ابراز احترام به او، نوعی احساس تقصیر در او ایجاد کرده، نهایتا اور از ادامه کجرفتاری باز میدارد و از بازگشت او به جمع همنوایان استقبال میکند.

3.   نظریه دکتورین باز دارنده گی: انسانها اساساٌ عقلانی عمل میکنند یعنی نفع وضرر خود را سنجیده عمل میکنند و چنانچه هزینه ارتکاب بیشتر از منفعت باشد از کجرفتاری خودداری خواهند کرد. وهر چه شدت، قطعیت و سرعت اعمال مجازات بیشتر باشد، قدرت بازدارندگی آن نیز بیشتر خواهد بود.

برخی از انتقادات به نظریه های کنترول

1.   برخلاف آنچه نظریه های کنترول فرض کرده اند، انگیزه همه افراد جامعه برای ارتکاب کجرفتاری یکسان نیست.
2.   نظام ارزشی مرکزی ای در جامعه وجود دارد که روشن میکند کدام نوع رفتار کجرفتاری است و کدام یکی نیست، اما جوامع متکثر و صنعتی امروزی را نمیتوان به هیچ وجه روی اینگونه پنداشت.
3.   کنترول اجتماعی را فقط یک بازدارنده کجرفتاری میدانند.
4.   نظریه شرمنده سازی تونایی تبیین کجرفتاری مجرمان سابقه دار را ندارد.
5.   هرچه شدت و قطعیت اعمال مجازات بیشتر بوده، تائثیر کمتری در کاهش جرم داشته است.

پارادایم برساخت گرائی

فرضیه های اصلی این پارادایم به نسبیت گرایی، ذهن گرایی و اختیار گرایی استوار است. و دارای  سه نظریه اصلی میباشد.
1.   نظریه انگ زنی
2.   نظریه پدیدار شناختی
3.   نظریه تضاد

نظریه انگ زنی

نظریه انگ زنی که رویکر کنش متقابل هم نامیده میشود، عمدتاً به پیامده های تعامل بین کجرفتاری و جامعه همنوا، به ویژه عوامل رسمی کنترول اجتماعی می پردازد. در تعریف اینکه چه رفتاری نابهنجار است از دو نظریه اصلی مطرح در کنش متقابل نمادین بهره گرفته است.
1)   متقابل بودن کنش: کجرفتاری هم مثل هر نوع رفتاری، یک کنش جمعی است و باید هم به کجرفتاری و هم همنوایان توجه داشت.
2)   نمادین بودن کنش: کنش متقابل بین کجرفتاری و همنوایان تحت فرما ن معناهایی است که آنها به کنشها و واکنشهای یکدیگر نسبت میدهند.
3)   کنش ابتدایی: کسی از نظر دیگران تخلفی کند و کار او بزهنکاری تلقی شود.
4)   کنش نهایی: که کنشگر و دیگران هردو، آن بزهنکارری می دانند صورت می گیرد. انگ زننده گان نماینده قانون، نظم واخلاق اند و انگ خوردگان فقرا، بزهکاران، مجرمان، جوانان و...

برخی انتقادات وارده به نظریه انگ زنی

1)   غفلت از تحلیل و تبیین کج رفتاریهای ابتدایی است و اینکه رویکرد سبب شناسی ندارد و کجرفتاری قدرتمندان و انگ زنندگان نادیده گرفته شده است.
2)   انگ خوردن را به هیچ وجه نمیتوان تنها علت کجرفتاریهای بعدی تلقی کرد.
3)   آیا کسی که دستگیر شود انگ میخورد یا وقتی محاکمه شود و یا محاکمه وزندانی شد انگ میخورد.

نظریه پدیدار شناختی

تلاش پدیدار شناسی ای است که به بخش اندرونی ذهن افراد وارد شودوبه مقولات و مفاهیمی مانند آگاهی، نگرش، احساس، درک و دریافت و عقیده آنها بپردازد. پدیدار شناسان، تجربیات ذهنی ودرونی فرد کجرفتار را عین و اقعین کجرفتاری می دانند وبه نظر آنها پدیده واقعی، همان تجربه و آگاهی بی فاصلهی شخص کجرفتار است.
اثبات گرایان برای مشاهده و تحلیل عینی یک رفتار تلاش میکنند که از مفروضات، قضیه ها، روشها و دانشهای علمی، استفاده کنند در مقابل پدیدار شناسان تلاش دارند تا نه تنها همه نظریه ها علمی را از ذهن خود پاک کنند بلکه اندیشه ها و اعتقادات شخصی خود را نیز از ذهن پاک کنند. به طوری که کاملاً آماده پذیرش معناهای واقعی رفتار باشند.
به نظر دیوید متزا و گرشام سایکز کجرفتاری نوعی کاربرد نظر در عمل است. یعنی نظر وعمل در ذهن کنشگر، از طریق ساختن معناها با یکدیگر ارتباط پیدا میکنند.
تصور پدیدار شناسان این است که نظام ارزشی مورد قبول کجرفتاران با نظام مورد قبول دیگران چندان تفاوتی ندارد. کجرفتاران می کوشند تا با انطباق وضعیت خود با شرایطی که میتوان در آن به نحوه از زیر بار مجازات شانه خالی کرد یا تخفیف گرفت به خنثی سازی آثار کجرفتاری خود در مقابل دیگران و بخصوص عوامل اجرای قانون بپردازند.
فنون خنثی سازی: عبارت اند از:
1)   انکار مسولیت: وقوع جرم را منکر نمی شود ولی مسولیت آن را بگردن درگران می اندازد.
2)   انکار آسیب: کجرفتار با این روش رفتار خلاف خود را که خلاف قانون است ولی آسیبی به کسی نمی رساند توجیه میکند تا آنرا خنثی کند.
3)   انکار آسیب دیده: کجرفتار میپذیرد عمل خو و آسیبی که به دیگران زده ولی با اعلام اینکه آسیب دیده مستحق آن بوده سعی در خنثی کردن آن دراد.
4)   محکوم کردن عوامل کنترول اجتماعی: مقامات مسول کنترول اجتماعی به توجیه رفتار خود می پردازند.

برخی انتقادات وارده به نظریه پدیدار شناختی

اگر چه پدیدار شناسان در نشان دادن عدم کفایت اثبات گرا موفق بود اند ولی خود نیز در معرفی یک ذهن کاملاً بای و آزاد که برای تجربه، مشاهده و ترسیم کردن جوهر واقعیات اجتماعی ضروری است وا مانده است.
آنها انسان را دارای اراده آزاد میدانند، اما اینان توجه نکرده اند که افرادی که سهمی از قدرت ندارند اراده آزاد شان در شرایط فلاکت بار زندگی سرکوب شده نمیتوانند اراده آزاد خود را اعمال کنند.
واینکه اکثر کجرفتاران نظری مثبتی نسبت به خود و کجرفتاران داشته باشند تعجب آور است، چون برخی از کجرفتاران در رفتار خود تردید می کنند و غصه می خورند یا از خود متنفر می شوند.

نظریه تضاد

جوامع مدرن صنعتی به جای وفاق وازش و هماهنگی اجتماعی که از ویژگی های عمده جومعه سنتی بود، تضاد های اجتماعی و فرهنگی متعدد و متنوعی از خود بروز دادند که حاکی از ماهین متکثر، پیچیده و ناهمگون آنها است.
تضاد های اجتماعی به منافع، نیاز ها و مطالبات ناسازگار گروه های مربوط می شود. تضاد های فرهنگی  به هنجارها و ارزشهای ناسازگاری میپردازد که از تعریف های نادرست و غلط میشود یعنی انچه در یک خرده فرهنگ درست تلقی می گردد در خرده فرهنگ دیگر آن نادرست می پندارند.
تضاد گرایان معتقد هستند که توزیع افتراقی قدرت در جوامع متکثر موجب می شود که برخی گروه های که سهم کافی از قدرت بتوانند قوانین و مقرراتی تصویب کرده، به اجرا گزارند که به ضرر وزیان منافع گروه های رقیب ودر خدمت منافع خودشان باشد.

نظریه قانون در عمل

چمپلس معتقد است که دونوع قانون وجود دارد. ۱- قانون در کتاب ۲- قانون در عمل

قانون در کتاب و قانون درعمل

قانون در کتاب آیده ال است و مسولان را برای رعایت عدل و انصاف و برخورد مساوی با همه شهروندان فرا میخواند اما قانون در عمل چهره ظالمانه از مسولان نشان میدهد که به نفع ثروتمندان و قدرتمندان و به ضرر فقرا و ناتوانان عمل میکند.

نظریه واقعیت اجتماعی

کویینی تحت تاثیر دو رویکرد مارکسیستی و پدیدار شناختی، خود قانون ظالمانه نظام سرمایداری را به طور مستقیم سر زنش مکیند وی مدعی است که ویژه گی های اقتصاد سرمایداری، عامل اصلی پیدایش جرم وجنایت است. کویینی قانون و کنترول اجتماعی را ابزار برای جلوگیری از هر نوع تهدید میدانند که متوجه نظام سرمایداری است او میگوید طبقه مسلط رفتار های را جنایی تعریف میکند که منافع اورا تهدید کند.
طبقه مسلط قوانین را برای منافع خود بکار میبرد. و اعضای طبقه تحت سلطه، تحت شرایط نامطلوب زندگی خود درگیر کارهای میشوند که طبق تعریف طبقه مسلط، جرم محسوب میشود. طبقه مسلط اعتقاد دارد که بیشتر اعضای مجرم وخطرناک جامعه از طبقه تحت سلطه اند. بنا براین باید همیشه تحت نظر باشند، بازجویی و بازداشت وزندانی شوند.
چهار عامل بلا به هم مربوط اند ویکدیگر را تقویت و سطح بالایی از جرم را در جامعه تولید و حفظ می کنند. برای خاتمه دادن به چنین وضع استثماری ظالمانه تنها راه ایجاد آگاهی انقلابی و تاسیس جامعه سوسیال دموکرات است.

نظریه مارکسیستی

نظریه پردازان مارکسیست حوزه تضاد، مشخصاً بر طبیعت استثمار گر نظام سرمایه داری به عنوان علت اصلی کجرفتاری افراد تاکید می کنند و معتقدند که فرایند انباشت سرمایه و افزایش منافع سرمایه داران به بیکاری، بخشی از اعضای طبقه محروم منتهی میشود که این بیکاری علت اصلی کجرفتاری است. عدم توانای این جمعیت بیکار در تامین یک زندگی محترامانه، آنها را به کجرفتاری میکشاند.
سرمایداری با کنترول سرکوب کنند تحمیلی بر طبقات محروم جامعه نیز موجی تولید جرم میشود. این کنترول به معنی تهدید کارگران به اخراج از کار و مجبور ساختن آنها به انجام کارهای سخت و سنگین است. بیزاری و احساس بیگانگی و عدم تعلق کارگران نسبت به جامعه محصول همین تهدید ها و اجبارها است وبه ارتکاب جرم ختم میشود.

نظریه فیمینستی

نظریه پردازان فیمنیستی، کاستی عمده رویکرد های مختلف به کجرفتاری را این مطلب مهم می دانند که زن و مرد را در تحلیلهای خود از کجرفتاری برابر دانسته اند.
برخلاف نظر مرتن که مرد و زن بطور مساوی در جهت دستیابی به توفیقات مادی فعالیت می کنند، فیمینیستها معتقدند که زنان تربیت شده در نظام پدر سالار اصلاً به اندازه مردان توفیق مادی ندارند و اگر به اهدافشان نرسندو توفیقات کمتری داشته باشند کجرفتاری نخواهند داشت یا نرخ جرم آنها بسیار کمتر از مردان است.
این نظریه ایده زنان کجرو را قبول ندارد ومی گوید اگر چه نرخ جرم وجنایت زنان در سالهای اخیر افز ایش یافته که نشان دهنده جایگاه تحت سلطه و فرو دست آنها در جامعه است. وبیشتر کجروی آنها در جرایم بسیار کوچک و خورد است. فیممینستهای مارکیست معتقد اند که نظام سرمایداری دارای ویژگی پدر سالارانه است و مردان به عنوان نان آوران خانواده ها ، زنان را از نظر اقتصادی و جنسی کنترول میکنند.

نظریه قدرت

همچنان که نا برابری قدرت در جامعه برکیفیت زندگی مردم تاثیر میگذارد. کیفیت و انواع کجرفتاری هم از همین موضوع متاثر میشوند. قدرتمندان مرتکب کجرفتاری های بزرگتر میشود. نظریه قدرت سه دلیل عمده را برای وجود چنین وضعیت ارائه کرده است.
1.   انگیزه کجرفتاری قدرتمندان قویتر است.
2.   قدرتمندان فرصت های انحرافی بیشتر دارند.
3.   قدرتمندان در معرض کنترول اجتماعی ضعیف تری هستند.

نظریه فرا مدرنیستی

در اوائل قرن بیستم و در فرانسه به عنوان یک جنبش فلسفی به صحنه آمد و ارزش های مدرنیستی یعنی نو آوری، عقلانیت، عینیت و غیره را مورد انتقاد قرار داده، خواستار توجه بیشتر به ارزشهای فرا مدرنیستی از قبیل احساس، الهام وذهنیت گرایی شدند تا زندگی آنچنان که آنان میپندارند غنی تر و معنی دار تر شود.
 آنها مدعی اند که تحلیل گران کجرفتاری دیدگاه خود شخص کجرفتار، قربانی یا هرکس دیگر را نسبت به کجرفتاری و همچنین شیوهای واکنش نشان دادن دیگران به کجرفتاری را نادیده گرفته و حذف کرده است.
ومن الله توفیق
محمد خالد بهرامی

No comments: