Tuesday, May 8, 2012

وقف


مقدمه:
وقف بهترين ومؤ ثر ترين وسيله تکافل اجتماعی که أن عبارت است مقدار مالی که فرد يا افراد به انتخاب خود از ما لکيت مجازی شان خارج می کنند وبه مالکيت حقيقی آن, يعنی خداوند پاک وبلند مرتبه, بر می گردانند تا مورد استفاده ی عموم مردم که جانشين خداوند در اموال او هستند قرار گيرد ومنافع آن در راه تامين نياز مندی های مردم وتحقق عدالت اجتماعی مصرف شود. نصوص قران کريم واحاديث نبوی بر اين مطلب تأکيد می کند اين نصوص شرعی در زمانه های گذشته انگيزۀمهمی بود تا مسلمانان صدقه دهند واموال خود را در راه های مختلف خير وبهبود وقف نمايند. در باره وقف آياتی مخصوص در قران کريم مذکور نيست ليکن آنچه کلا بر کردن کارهای خير وجود دارد دال بر اين کارها است. بعضی ازعلمای اسلام چند آيه مبارکه را در اين راه آورده اند از آن جمله آيه { وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَـئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَـئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ [البقرة:177] به خويشاوندان ويتميان ودر ماندگان ووامنداگان در راه وگدايان دهد ودر راه آزاد سازی بردگان صرف کند, .نماز را بر پا دارد, وزکات را بپردازد وفاکنند گان به پيمان خود بوده هنگامی که پيمان بندند, ودر برابر فقر وبه هنگام نبرد, شکيبا يند اينان کسانی هستند که راست ميگويند وبه راستی پرهيزکاران اينانند".

مسلمانان عقيده دارند که هر صدقه آنها علی الرغم منفعت دنيوی مفاد وثواب اخروی را دارا ميباشد, از جمله آن صدقه ها وقف هم ميباشد, وقف از قديم الايام در تمدن اسلامی وپيشبرد آن رول مهم بازی نموده, در کتابهای حديث وسيرت آمده است:درحديث شريف از حضرت جابر بن عبد الله نقل است که حضرت محمد صلی الله عليه وسلم فرمودند: هر فرد قادر به وقف در ميان صحابه کرام برخی ازدارايی خود را وقف گردانيده بود.
واقدى در كتاب مغازی، نقل می ‏كند مخيرق بن نصر (3هـ ق)به پيامبر خدا صلی الله عليه وسلم وصيت کرد تا اموالش را که هفت باغ بود در راه خدا به مصرف رساند, حضرت نيز آن ها را موقوفه قرار داد,تا اصل باغ ها محفوظ ماند وثمره ها يش مورد استفاده ای امت اسلامی قرار گيرد. در سيرت ذکر شده است که بسياری از ياران حضرت محمد صلی الله عليه وسلم در زندگی آن حضرت هر کدام مالی را وفق کردند از جمله خلفای اربعه وحضرت ابي ايوب انصاری وحضرت عثمان ونيز گروهی هم بعد از وفات پيامبر خدا صلی الله عليه وسلم اقدام به وقف نمودند. عوايد اين اوقاف مطابق وقف کننده مصرف می شد. اين سنت ادامه يافت وصحابه کرام وتابعين يکی بعد ديگری برای تآسی به اين سنت حسنه مالی را در راه خدا ويا برای اقرباء وخويشاوندان شان وقف می کردند . متاسفانه اين سنت حسنه بعد ها ماهيت يافت و وقف در دست برخی, وسيله محروم ساختن بعضی از ورثه از ميراث ويا فرار از ضرائب قرار گرفت. تمدن اسلامی بين سائر تمدن ها صاحب امتياز اصل تکافل اجتماعی بين افراد جامعه ميباشد که در زمانه های مختلف به پيمانه وسيع تطبيق گرديده, مسلمانان به استناد اين اصل شکل يک بدن را داشتند, مصيبت يک فرد مصيبت وانده تمام جامعه محسوب ميگردد. لذا مسلمانان سعی دارند تا در مالی که خداوند به آنان ارزانی فرموده مسافران ونيازمندان را شريک سازند. اين تکافل واحساس برادری وهم نوع پروری را در ساير اديان چه آسمانی باشند ويا نه, نمی يابيم. نظام وقف در زمان جاهليت رواج نداشت, رسول اکرم صلی الله هليه وسلم صحابه کرام رضوان الله عليهم اجمعين را بخاطر رفع احتيجات فقرا به اين نوع صدقه تشويق نمود, غربی ها بعد از آنکه با تمدن اسلامی آشنائی حاصل کردند وقف را شناختند.
تعریف لغوی واصطلاحی وقف :
كلمه وقف در زبان فارسی به معنى ايستادن، توقف، حبس كردن، منحصر كردن چيزى، به كسى است .
تعریف اصطلاحی وقف : قانون مدنی افغانستان در ماده 343 چنین تعریف نموده است، وقف عبارت است از حبس مال از تصرف مالكانه و بذل منفعت آن بامور خيريه، محمد جواد مغنیه در کتاب خود تحت عنوان الفقه علی المذاهب الخمسه، وقف را چنین تعریف نموده است (حبس کردن چیزی از طرف مالکش به وجهی از وجوه، به نحوی که فروش آن ممنوع باشد، به ارث منتقل نگردد قابل هبه نباشد، فروخته نشود و به رهن و اجاره و عاریت و از این قبیل داده نشود. و صرف کردن آن مال در جهتی که واقف تعیین کرده است ).
انواع وقف:
1:  وقف عام: وقف عام وقفى را گويند كه راجع به جهات عامه باشد. مثل مساجد، مدارس و هرچه از اين قبيل باشد. وقف عام يا شامل جهت است ، و مصلحت عام را در نظر دارد ، مثل وقف  پل ها و مدارس، و يا شامل عنوان عام است ، مثل فقرا و ايتام . به تعبير ديگر ميتوان گفت وقتى مالك مال منقول قابل دوام يا ملكى را براى كارهاى عمومى و عام المنفعه وقف میکند وقف عام میباشد.
2: وقف خاص: وقف خاص وقفي است كه اختصاص به افراد معينى به طور تعقب داشته باشد مثل وقف بر اولات. به عنوان مثال ، مالكى مال غير منقول يا مال منقول قابل دوام را وقف میكند تا فرزندان او از منافع مال بهره ببرند كه اين عمل را وقف خاص گویند.
از يك جهت ديگر، وقف را به انتفاع و منغعت تقسيم ميكنند. به عنوان مثال اگر مالكى زمين خود را وقف كرد تا در آن مدرسه بسازند اين عمل را وقف انتفاع گويند . اما اگر مالكى چند باب مغازه يا باغ يا ساختمان را وقف نمود تادرآمد آن را براى كمك به ايتام يا تداوی مریضان هزينه نمايد اين اقدام را وقف منفعت مينامند.
اما در قانون مدنی افغانستان در ماده 354 و قف را به دو سته تقسیم کرده اند، الف: وقف دایمی   ب: وقف موقت، البته وقف خاص را از جمله وقف موقت دانسته  وشرط گذاشته که وقف عامه به شکل موقت صورت گرفته نمیتواند.

فوائد اقتصادی وقف
الف: بارز ترين امتياز اقتصادی وقف اينست که نميگذارد مال ودارايی که مفاد از آن بدست می آيد پراگنده وتوزيع گردد, چون مفاد وقف به ما می فهماند که در اصل مال , تصرفات که منجر به نقل ملکيت آن منوط به الله تعالی ميباشد. به همين سبب وقف بهترين وسيله نگهداری مال وثروت بوده نميگذارد کيانها وبنياد های اقتصادی از هم بپاشد وتلف گردد. مثلاً شخصی يک قطعه زمين, شرکت ويا تعمير خود را وقف ميکند ومفاد آنرا برای مساکين وفقيران صدقه ميگرداند بدين معنا است که اصل مال باقی بوده واز مفاد آن صدقه برای فقيران صورت ميگيرد.
ب ـ وقف در توزيع عوايد ملی بالای تمام افراد جامعه رول اساسی را ادا کرده ميتواند, عادتا وبه شکل طبيعی عوايد ملی بالای عوامل توليد زمين يا طبيعت سر مايه, کار نظم واداره توزيع ميگردد, که هر يک آن به اندازه سهم اش در عمليه توليد ملی از آن حصه ميبرد, غالباً در نتيجه اين توزيع بين افراد جامعه تفاوت ثروت ها بوجود آمده جامعه طبقاتی تشکيل ميشود که به مرور زمان بين افراد جامعه دشمنی بروز ميکند, مال وقف سبب توزيع عيد ملی بر تمام اشخاصی و در از بين بردن اين تفاوت رول اساسی را ادا ميکند, زمانيکه ثروتمندان ومالداران برخی از اموال شان را وقف نمايند ومفاد آن به فقيران ومستمندان توزيع گردد ثروت ها به تمام افراد جامعه ميرسد وخود بخود طبقات جامعه باهم نزديک گرديده, روح اخوت وهمدردی بين افراد جامعه بوجود می آيد.
ج ـ وقف در بلند بردن سطح توليد ملی سهم فعال را ميتواند داشته باشد به اين شکل که: مفاد وقف خواه اهلی باشد ويا خيری به مستحقين توزيع ميگردد که در نتيجه بين آنها ميل به مصرف پيدا ميشود واز آن نزد افراد تقاضا به پارچه های استهلاکی وحتی توليدی خلق ميشود. وقاعده عمومی اقتصادی اينست که هر قدر تقاضا بين افراد برای يک پارچه بيشتر گردد به همان اندازه در توليد آن افزايش می آيد وبالآخره سبب به کار افتيدن ماشين اقتصادی شده,توليدات ملی زياد می شود.
چگونه نظام وقف مجدداً احياگردد؟
در اين راه چند نکته مهم می باشد أميد است مورد توجه دولت داران کشورهای اسلامی واقع گردد از آن جمله :
1ـ لازم وضروری است که نظام وقف مجدداً احيا گردد. تمام اشخاص ثروتمند تشويق شوند تا برخی از اموال خود را برای عمل خير ورفع فقر جامعه وقف نمايند.
2ـ تمام قوانينی که سد راه نظام وقف گرديده ملغی قرار داده شود, وبجای آن يک قانون متناسب با خواسته های جامعه ترتيب شود.
3ـ در ادارات ونظام اداری اوقاف تجديد نظر شود تا ثقه واعتماد افراد براين مؤسسات وادارات زياد گرديده واموال شان را وقف نمايند.
4ـ قواعد شرعی که در مورد وقف وجود دارد کاملاً مراعات گردد. شرايط وقف کنندگان در نظر گرفته شود, قاعده فقهی است که شرط واقف مانند شارع ميباشد" زير اين کار اعتماد را بميان می آورد وثروتمندان تشويق ميگردند تا اموال خود را وقف کنند. در پهلوی اين اجراءات بايد در نظر گرفته شود که انسان طبيعتاً مال را دوست دارد, به انفاق آن علاقه مند نميباشد, بايد انگيزه های انفاق بين مردم زنده شود که قوی ترين آن ها انگيزه دينی بوده, نصوصيکه مردم را به انفاق تشويق ميکند پخش ونشر شود.
بعضی ازمراکز وقف های اسلامی:
وقف به عنوان يکی از منابع تأمين منافع عمومی وتعادل عدالت اجتماعی ونيز تأمين روزی متقاضيان توسعه يافت تا جايی که وقف طی تاريخ تمدن اسلامی در ايجاد ونوسازی اين تمدن به صورت يک مؤسسه ای مالی واعتباری مرکزی در آمد. از زمان دولت اموی در دوره ای هشام بن عبد المليک برای اوقاف پس از توسعه ای حجم آن " ديوانی" مرکزی خاص تشکيل گرديد که توليت آن به عهده ی کسی بود که او را " صدر الوقوف" می ناميدند. به اساس  ماده 345- قانون مدنی افغانستان که چنین مشعر است. (براي وارسي امور مربوط به وقف اداره دولت بنام اوقاف وجود دارد كه عوايد و مصارف آنرا مطابق به شرايط لازمه وقف بروفق اساسنامه آن اداره و مراقبت مينمايد. مگر اينكه قوانين خاص طور ديگري حكم كرده باشد) که ادراه مذکور حالا در محوطه وزارت محترم حج و اقاف بنام ریاست اوقاف موجود میباشد.
نام های بعضی از مراکز وقفی:
1ـ مساجد: که حکم خانه های خدا بر زمين ومراکز امور اسلامی مردم ونيز ميخ های استوار اسلام در سرزمين مسلمانان.
2ـ مدارس ومکاتب: که تمدن اسلامی را برای چندين قرن به عنوان تنها مرکز علمی دنيا قرار داد.
3ـ کتاب خانه ها: که امکان فراگيری رايگان علم را برای علاقه مندان به آن فراهم می کرد.
4ـ ساخت بيمارستان ها: مراکزی پيشرفته جهت معاينه ودرمان بيماری های جسمی وروانی.
5ـ ساخت وهموار کردن راه ها ومحفظت از آن ها ....
6ـ آزادی اسيران: به وسيله ی فديه دادن در ازای آزادی آنان, ودادن خرچی به آنان وخانواده هايشان ...
7ـ کمک به در راه ماندگان برای باز کشت به خنه وسرزمينشان.
8ـ کمک به نابينايان, معلولان وکسانی که به بيماری سخت مبتلا بودند.
9ـ درمان کردن حيوانت وپرندگان, ونگهداری ومراقبت مرغان اهلی.
10ـ تهيه ی سفره های افطار وسحری برای فقرا وافراد غريب در ماه مبارک رمضان.
11 ايجاد بوستان ها وباغ ها ويژه ی رهگذران تا از سايه و ميوه های آن در طول سال بهره مند گردند!
12ـ پرداخت هزينه ی تکفين وتدفين مردگان فقير وغريب.
13ـ ايجاد گورستان ها برای تدفين افراد فقير , غريب ودر راه مانده..
14ـ وام بدون عوض به نياز مندان تنگ دست, وکمک به ازدواج پسران ودختران نيازمند.
15ـ ساخت پل بر روی رود خانه ها ..
و بعضی ازمؤسسات دیگر هم شامل میباشد. در نتیجه باید گفت که  مسلمانان سعی نمایند تا در مالی که خداوند به آنان ارزانی فرموده مسافران ونيازمندان را شريک سازند.

ومن الله توفیق
مواد قانون مدنی افغانستان در مورد وقف:

مبحث دوم-وقف

ماده 343-
وقف عبارت است از حبس مال از تصرف مالكانه و بذل منفعت آن بامور خيريه.
ماده 344-
وقف ، داراي شخصيت حكمي است كه توسط اساسنامه تثبيت مي گردد.
ماده 345-
براي وارسي امور مربوط به وقف اداره دولت بنام اوقاف وجود دارد كه عوايد و مصارف آنرا مطابق به شرايط لازمه وقف بروفق اساسنامه آن اداره و مراقبت مينمايد. مگر اينكه قوانين خاص طور ديگري حكم كرده باشد.
ماده 346
وقف داراي حقوق و وجايب مالي مستقل بوده و به پرداخت ديونيكه طبق شرايط اساسنامه به مصرف رسيده، مكلف مي باشد.
ماده 347
صحت وقف، رجوع از آن و هرگونه تغيير در مصارف و شرايط لازمه و يا معاوضه مال موقوفه،‌ وقتي از طرف وقف كننده اعتبار دارد،‌كه در دفاتر مربوط ثبت گرديده باشد.
ماده 348
اجراآت متذكره ماده (347) اين قانون در دفاتر خاصيكه در اداره ثبت اسناد باين منظور تعيين گرديده به ثبت ميرسد.
349
هرگاه نزد ثبت كننده راجع به اعتبار سند وقف مانعي ظاهر گردد،  موضوع غرض انفصال و اخذ تصميم به محكمه غرض انفصال و اخذ تصميم به محكمه مربوط رجعت داده مي شود.
ماده 350
هرگاه وقف طبق احكام مندرج اين قانون صورت نگرفته باشد،‌ مدار اعتبار شناخته نمي شود.
351
حرمان از استحقاق و يا رجوع از وقف در محكمه مربوط صورت ميگيرد. موضوع به اشخاصيكه حرمان يا رجوع از استحقاق شان داده شده ابلاغ مي گردد،  تا دلايل خود را به محكمه ارائه نمايند.
ماده 352
هرگاه سند وقف مشتمل بر تصرفيكه قانونا ممنوع و يا باطل بوده و يا وقف كننده فاقد اهليت قانوني باشد،‌ اداره ثبت اسناد در همچو موارد به ثبت آن اقدام نمي نمايد.
ماده 353-
هرگاه وقف به شرط غير صحيح مشروط گرديده، وقف صحيح و شرط باطل شناخته مي شود.
ماده 354   -
(1)وقف بطور دائمي يا موقت جواز دارد.
(2)موقف براي مسجد و موسسات عامه طور موقت صورت گرفته نمي تواند.
(3)وقف خاص موقت بوده و به زياده از دو  طبقه اولاد وقف كننده جواز ندارد.
ماده 355-
وقف به امو رخيريه وقتي جواز دارد كه از نظر احكام دين مقدس اسلام و منافع ملي، امر خيريه شناخته شود.
ماده 356
(1)وقف اموال منقول و غير منقول جواز دارد.
(2)وقف جزء‌مشاع در اموال غير منقول جواز ندارد،  مگر در صورتيكه مفرز و معين گرديده باشد.
ماده 357
اسهام شركتهاي كه فعاليت مجاز دارند وقف شده مي تواند.
ماده 358
اظهارات وقف كننده در مورد مال موقوفه حسب الفاظ و معاني آن اعتبار دارد.
ماده 359
(1)وقف كننده نمي تواند از تمام ويا قسمتي از وقف عام رجوع نمايد . اما براي جهات مصرف     آن شروطي را در حدود احكام    اين قانون هنگام ثبت وقف     تعيين نموده مي تواند.
(2)وقف كننده نمي تواند در وقف مسجد و تاسيسات عامه و چيزيكه به آنها وقف گرديده تغييري وارد نمايد.
ماده 360
تغيير در شروط مصارف وقف عام طور صريح و مطابق به احكام مندرج اين قانون صورت ميگيرد.
ماده 361
وقف كننده مي تواند در حدود احكام اين قانون استفاده از حقوق آتي را هنگام ثبت وقف خاص شرط گذارد:
1 اعطاء و حرمان
2 زيادت و نقصان.
3 تغيير.
4 مبادله.
ماده 362
مبادله مال موقوفه پس از منظوري اداره اوقاف در دفتر مربوط ثبت مي گردد.
ماده 363
اقرار وقف كننده يا غير راجع به نسب شخص، در حاليكه قرائن بعدم صدق اقرار موجود باشد، بر موقوف عليهم تاثير ندارد.
فرع اول استحقاق در وقف
ماده 364
هرگاه در وقف به اقارب منظور وقف غير معين يا محل مصرف آن موجود نبوده و يا اصلا به آن مصرف ضرورت احساس نگرديده و يا اينكه حاصلات وقف بيش از اندازه مصرف مورد ضرورت باشد، حاصلات وقف تماما و يا قسمت باقيمانده آن به اجازه محكمه به اولاد والدين و اقارب محتاج وقف كننده باندازه ضرورت هر كدام بمصرف ميرسد.
ماده 365
(1)وقف كننده نمي تواند بيش از ثلث مال خود را به اشخاص غير وارث يه به بعضي از ورثه و يا امور خيريه وقف نمايد.
(2)ثلث مال به تناسب دارائي شخص هنگام وفات او سنجش مي گردد.
ماده 366
(1)وقف كننده مي تواند جميع مال خود را به تمام ورثه اش جميع مال خود را به تمام ورثه اش وقف نمايد.
(2)اگر وقف كننده حين وفات وارث نداشته باشد، مي تواند جميع مال خود را بهرجهت خيريه كه بخواهد وقف نمايد.
ماده 367
(1)اولاد، زوج يا زوجه و والدين شخص وقف كننده كه حين وفات موجود باشند، وقتي از وقف بيش از ثلث مال مستحق مي گردند كه حق ارث شان به سببي از اسباب، ساقط نگرديده باشد.توزيع استحقاق مطابق باحكام ميراث عملي گرديده و ر صورت وفات آنها به اولاد شان منتقل مي گردد.
(2)اگر يكي از مستحقين قبلا باندازه حصه خود مالي را بدون عوض از وقف كننده دريافت نموده باشد، استحقاق وي از مال موقوفه ساقط مي گردد. در صورتيكه كمتر از استتحقاق خود دريافت نمده باشد تفاوت آنرا با در نظر داشت احكام ماده(368) اين قانون مستحق مي گردد.
ماده 368-
وقف كننده مي تواند استحقاق مال  موقوفه اولاد خود را كه در حال حياتش وفات نموده است، برپا فرع متوفي نموده مطابق باحكام ماده (367) اين قانون تسليم نمايد. مشروط بر اينكه فرع مذكور قبل ازو فات وقف كننده حيات داشته باشد.
ماده  369-
شخصي را كه مطابق باحكام ماده    (367) اين قانون مستحق مال موقوفه گريده، نمي توان تماماَ و يا قسماً از آن محروم نموده و يا چنان شرطي گذاشت كه موجب حرمان استحقاق وي گردد، مگر مطابق باحكام مواد مندرج اين قانون.
ماده 370-
قتلي كه وارث را از ميراث محروم مي سازد. مانع  استحقاق وي از مال موقوفه نيز ميگردد.
ماده 371- 
(1) هرگاه وقف كننده، شخصي را كه مطابق احكام اين قانون در وقف حق ثابت داشته باشد، از وقف محروم سازد، سهم ثابته وي برايش داده شده و متباقي آن بر اشخاص ديگر يكه ازو قف محروم نگرديده اند،‌به تناسب اسهام وقف شان توزيع مي گردد.
(2)ادعاي سهم ثابته تا يكسال از وفات وقف كننده قابل اعتبار است.
ماده 372-
تنازل موقوف عليه از استحقاق خود يا اقرار وي به تمام يا قسمتي از آن براي غير جواز ندارد.
ماده 373-
هرگاه وقف كننده شرطي گذارد كه مخالف منافع ملي، مصلحت  وقف يا مستحقين باشد، وقف صحيح اما شرط از اعتبار ساقط ميگردد.
ماده 374-
منزليكه به مقصد سكونت وقف گريده انتفاع از آن بغير از سكونت يا منزليكه براي انتفاع  غير از سكونت وقف گريده، سكونت در آن مجاز ميباشد. مشروط بر اينكه محمكه بخلاف آن قرار صادر نكرده باشد.
ماده 375-
(1) هرگاه وقف بر طبقات مرتب گريده باشد. اصل فرع غير خود را محجوب نمي سازد. درصورت وفات اصل، استحقاق وي به فرع وي انتقال مي نمايد.
(2)تقسيم حاصلات وقف باثر از بين رفتن يك طبقه تغيير نمي نمايد. در اين صورت اسهام از يك فرع بفرع ديگرمطابق باحكام مندرج فقره اول اين ماده انتقال مي نمايد. مگر در صورتيكه عدم تغيير در آن موجب حرمان يكي از مستحقين وقف گردد.
ماده 376-
(1)هرگاه وقف بر طبقات مرتب گريده و دريكي از طبقات مستحق موجود نباشد. استحقاق وقف مطابق به احكام اين قانون به طبقه بعدي انتقال مي نمايد.
(2)اگر در طبقه اولي بعداَ مستحق موجود شود استحقاق شان مجددا‘َ اعاده مي گردد.

فرع دوم- تقسيم وقف

ماده  377-
(1)وقف كننده بايد در سند وقف سهم مستحقين را مفرز و معين نمايد اگر سهم مطابق به شروط وقف كننده به عده از مستحقين متعلق گردد. آنها مي توانند تفريز اسهام شان را مطالبه نمايند.
(2)اگر مال موقوفه قابل تقسيم نبوده و يا در تقسيم آن ضرر كلي متصور باشد، مطالبه فروش و تقسيم قيمت آن به تناسب سهم هر يك از مستحقين صورت گرفته مي تواند.
ماده 378-
ناظر وقف عامه مي تواند تقسيم وقف و تفريز  سهم مربوط بوقف عامه را مطالبه نمايد.
ماده 379-
تقسيم وقف باثر در خواستي كه به محكمه تقديم مي شود صورت مي گريرد. تقيسم انجام شده قابل فسخ نمي باشد.

فرع سوم-اداره وقف

ماده 380-
وقف كننده در سند وقف، شخصي را براي نظارت در امور اداره، دوران انداختن مال موقوفه و توزيع حاصلات آن بر مستحقين بتناسب اسهام شان كه در سند وقف تصريح شده باشد، تعيين نموده، حدود وظايف و صلاحيت وي را با شخصي كه بعدا نظارت ميكند تعيين مينمايد.
ماده 381-
ناظر نمي تواند بدون اجازه محكمه بحاسب وقف،‌مطالبه قرض نمايد. قبول تعهدات  عادي بمنظور ادره وقف و بدوران انداختن آن از ين حكم مستثني مي باشد.
ماده 382-
هر گاه محكمه مال موقوفه را تقسيم و يا سهم مستحقين در آن قبلا تعيين گرديده باشد، از طرف محكمه هر يك از متحقين در صورتيكه واجد اهليت  قانوني باشد. بحيث ناظر سهم مربوط به خود تعيين مي گردد.
ماده 383-
نظارت وقف عام از وظيفه اداره اوقاف مي باشد. اين اداره امور مربوط به  اموال موقوفه را مطابق اساسنامه خود تنظيم، تصرف و اداره مي نمايد.
ماده 384-
محكمه نمي تواند براي اداره مال موقوفه بيش از يك ناظر تعيين نمايد. مگر اينكه  در تعدد شان مصلحت متصور باشد. درين صورت محكمه صلاحيت هر يك از ناظرين را تعيين نموده و مي تواند بهر يكشان قسمتي از وقف را تخصيص بدهد. هر ناظر در اداره ساحه معينه خود مستقل مي باشد.
ماده 385-
هرگاه از متسحقين اهليت نظارت وقف را داشته باشد. شخصي ديگري بحيث ناظر وقف تعيين شده نميتواند. در صورتيكه در بين مستحقين، شخص واجد اهليت نظارت موجود گردد، محكمه ختم ولايت ناظر ديگر را كه قبلا تعيين گرديده اعلام مي دارد.
ماده 386-
ناظر در برابر مال موقوفه امين واز طرف مستحقين وقف وكيل شناخته مي شود.
ماده 387
ناظر مكلف است تمام مصارف را مطابق بطرزالعمليكه محكمه تعيين نموده بعمل آرد، مگر اينكه عرف جاريه مخالف آن باشد.
ماده 388
(1)هرگاه ضرري از تقصير كلي ناظر بر اموال موقوفه و يا حاصلات آن عايد گردد، مسئول جبران خساره وارده مي باشد.
(2)اگر ضرر عايده ناشي از تقصير جزئي ناظر باشد، وقتي مسئوليت جبران خساره به وي عايد مي گردد كه وظيفه نظارت را در مقابل اجرت اجرا نمايد.
ماده 389
(1)هرگاه دعوي مربوط بحسابات وقف در محكمه داير و ناظر به ارائه اسناد مكلف گردد. در صورتيكه ناظر نتواند حسابات خود را در ميعاد معين طور مستند ارائه نمايد يا اوامر محكمه را در مورد تصفيه حساب اطاعت نه نمايد،‌ محكمه مي تواند وي را بجزاي نقدي كه متجاوز از پنج هزار افغاني نباشد محكوم نمايد. در صورت تكرار بجزاي نقدي الي ده هزار افغاني محكوم شده مي تواند .
(2 )حرمان ناظر از تمام يا قسمتي از اجرت نظارت نيز جواز دارد.
ماده 390
هرگاه ناظر در مورد تاخير حسابات عذر معقولي ارائه نمايد. محكمه مي تواند به برائت وي يا تخفيف مجازات مندرج ماده (389) اين قانون حكم نمايد.
ماده 391
هرگاه حين رسيدگي به دعواي مربوط بوقف اسباب موجبه عزل ناظر موجود گردد،‌ محكمه ميتواند بعزل وي از نظارت حكم نمايد.
ماده 392
محكمه تا وقتيكه حكم دعوي مربوط بوقف كسب قطعيت نمايد،‌ شخص ديگري را موقتا بحيث ناظر تعيين مي نمايد.
ماده 393
اقرار ناظر مبني بر نظارت شخص ديگر اعتبار ندارد.
ماده 394
ناظر باستيذان محكمه مي تواند همه ساله دو فيصد حاصلات وقف را بمنظور مصارف ترميم و تعمير مال موقوفه بحساب امانت تحويل نموده و يا آنرا مطابق به تجاويزيكه از طرف محكمه اتخاذ مي گردد،‌بمصرف رسانيده و بدوران اندازد.
ماده 395
هرگاه ناظر و يا مستحقين تحويل دو فيصد حاصلات وقف را كه مطابق بحكم ماده (394) اين قانون صورت گرفته باشد،  مفيد ندانند،‌ميتوانند تعديل يا الغاي آنرا از محكمه مطالبه نمايند.
ماده 396
هرگاه براي تعمير و ترميم اموال موقوفه به بيشتر از مبلغ مندرج ماده    (394) اين قانون ضرورت باشد،  ناظر تزئيد مبلغ متذكره را از محكمه مطالبه مي نمايند.
ماده 397
محكمه مي تواند بمنظور تعمير و ترميم مال موقوفه،  عندالضرورت يك قسمت از مال موقوفه را بفروش برساند.
فرع چهارم انتهاي وقف
ماده 398
وقف موقت با تكميل مدت معينه يا از بين رفتن تمام موقوف عليهم،‌ خاتمه مي يابد.
ماده 399
وقف در مورد هر سهم با از بين رفتن مستحق آن خاتمه مي يابد. گرچه قبل از تكميل مدت معينه با از بين رفتن باقي مستحقين طبقه ايكه با از بين رفتن شان وقف منتهي مي گردد،‌ صروت گرفته باشد.
مشروط بر اينكه وقف كننده انتقال،  سهم را به باقي مستحقين تصريح نگرده باشد. درين صورت وقف با از بين رفتن تمام مستحقين طبقه مذكور و يا تكميل مدت معينه خاتمه مي يابد.
ماده 400
هرگاه وقف در تمام اسهام ثابته خاتمه يابد،‌ملكيت مال موقوفه در صورت حيات وقف كننده بخود وي و در غير آن به مستحقين انتقال مي يابد. در صورتيكه مستحق موجود نباشد ملكيت مال موقوفه باشخاصيكه حين وفات وقف كننده از جمله ورثه شناخته شده باشند و در غير آن بدولت تعلق ميگيرد.
ماده 401
هرگاه وقف در تمام اسهام غير ثابته خاتمه يابد، ملكيت مال موقوفه در صورت حيات وقف كننده بخود وي و در غير آن به اشخاصيكه حين وفات وقف كننده از جمله ورثه شناخته شده باشند انتقال مي يابد در صورتيكه  وارثي موجود نباشد ملكيت مال موقوفه بدولت تعلق مي گيرد.
ماده 402
(1)هرگاه مال موقوفه به نحوي تخريب شود كه اعمار مجدد و يا استبدال آن ممكن و يا مفيد نباشد،‌ وقف خاتمه مي يابد.  همچنان وقف در مورد سهم هر مستحقيكه سهميه حاصلات وي بمقدار ناچيزي تقليل يابد،  خاتمه پيدا ميكند.
(2)انتهاي وقف بدرخواست اشخاص ذيعلاقه و قرار محكمه صورت ميگيرد. ملكيت مال موقوفه كه وقف آن خاتمه يافته باشد، در صورت حيات وقف كننده بخود وي و در غير آن به شخصي انتقال مي يابد، كه درحين انتهاي وقف مستحق شناخته شده باشد

No comments: