Wednesday, September 18, 2013

حضانت

حضانت:
حضانت به عنوان یکی از آثار ازدواج و طلاق مبحث مهمی از حقوق فامیل  را به خود اختصاص می دهد. لذا در اول باید حضانت را تعریف کرد.
 تعریف حضانت
حضانت به معنای پروردن و پروراندن و در کنار گرفتن طفل است. ریشه این واژه، حِضْن است که زیر بغل تا تهیگاه و سینه و دو بازو و آغوش را می گویند. در بغل گرفتن، در کنار نهادن، زیر بال گرفتن نیز از معانی این واژه است .
اما قاموس مشهور "لسان العرب" حضانت را عامتر تعریف میکند و میگوید که: "حضانت عبارت از نگهداری و مراقبت از کسی است که خود به امور خویش رسیده گی کرده نمیتواند مانند: طفل و یا مجنون. این نگهداری و مراقبت مشتمل بر تهیه خوردنی ها، نوشیدنی ها و مهیا ساختن هرآنچیزیست که به رشد وی لازم و مفید است." پس میتوان گفت که در اصطلاح، حضانت به مفهوم حفاظت کسانی است که نمی توانند مستقلا از خود مواظبت و وظایف لازم را انجام دهند، مانند طفل و یا شخص مجنون. اما در قوانین بیشتر منظور از حاضن و حاضنه، پدر و مادر در اغلب موارد ودیگراقاربنزدیکطفلراگویندکهنگهداریوپرورشکودکرا بر عهده دارند. 


در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که به مسئله حضانت طفل اشاره نموده است مانند این قول خداوند(ج) " وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ"، "در آن هنگام كه آنها قلمهاى خود را براى (قرعه كشى) و تعيين سرپرستى مريم در آب مى‏افگندند، تو حاضر نبودى و نيز به هنگامى كه (علماى بنى اسرائيل براى كسب افتخار سرپرستى او) با هم كشمكش داشتند حضور نداشتى." ) سوره آل عمران، آیه 44(
بر اساس بند 1 ماده 236 قانون مدنی افغانستان حضانت عبارتست از "حفاظت و پرورش طفل است در مدتيكه طفل به حفاظت و پرورش زن محتاج باشد."
ب. حضانت حق است یا تکلیف؟
حضانت حق محض نیست بلکه جنبه تکلیفی هم دارد، زیرا در آن طفل نیز ذینفع است، و هر نوع توافق والدین که منجر به ضرر وی شودفاقداعتبارقانونی است. " علمای حنفی درین زمینه اختلاف نظر دارند و گروهی از آنان بدین باورند که حضانت حقی برای طفل است که مادر نمی تواند آن را عوض طلاق خلع قرار دهد یا حق خود را اسقاط و یا مصالحه کند." ......" اما درفقهامامیه(بنابر قولی) و در فقه شافعی و حنبلی، مادر حق دارد از حقوق خود در این زمینه صرف نظر کند و اگر از انجام حضانت امتناع کند، نمی توان او را مجبور و ملزم به آن کرد.
پ. سن، اختیار ومصلحتطفلدرانتخابحضانتکنندهازنظرشریعت
طبق مذهب امام شافعی (رح) برای طفل خواه پسر باشد و یا دختر حق انتخاب داده شده تا یکی از والدین را برای سرپرستی و حفاظت برگزیند.  النووی برای حق انتخاب کدام سن مشخص را ذکر نکرده و در عوض عبارت ذیل را به کار برده است، "وقتی که طفل به سن تمیز میرسد". در مذهب حنبلی، حق انتخاب فقط برای طفل مذکر داده شده است. حنبلی ها استدلال میکنند که برای دختران این حق داده نشده به علت اینکه شریعت به شکل صریح از آن ذکر نکرده و در تمام  حدیثهای مرتبط به نقل قول از حضرت محمد (ص) و عمل صحابه کرام در مورد حق انتخاب از پسران ذکر شده نه از دختران. در این مورد آنها از نظریات شان مبنی بر حدیث نبوی حمایت میکنند. "از ابو هریره (رض) روایت شده است که حضرت محمد (ص) فرمود: بر یک پسر حق داده شده است تا از میان پدر و مادر یکی را انتخاب کند"
همچنین ابو هریره (رض) روایت میکند: " کهیکزننزدپیامبر (ص) آمدو پرسید: ای فرستاده خدا، شوهر من میخواهد که پسرم را با خود ببرد در حالیکه او از چشمه ابی عتبه برایم آب میاورد و این آب برایم مفید است. بعد پیامبر (ص) برای پسر گفت: این پدر تو است و این هم مادر تو است، دست هر کسی را که میخواهی بگیر، سپس پسر دست مادر خود را گرفت و مادرش با او رفت."
حق انتخاب در عمل صحابه کرام نیز مشاهده شده است. ازحضرتعمر (رض) روایت است که او یک پسر را مخیر ساخته بود تا از پدر و مادر یکی از را انتخاب کند. از یکیدیگرازصحابینیزمنقولاستکه: "حضرتعلی (ع) از من خواست تا از میان کاکا و مادر خود یکی را انتخاب کنم، و در آن زمان من یک طفل هفت و یا هشت ساله بودم."
ابن قدامه می افزاید، طفلی که تا هنوز کوچک است ، ضرورت او به خدمات مادر یا حضانت کننده زن بیشتر است، زیرا آنان بهتر میتوانند که درین مدت ضروریات طفل را برآورده سازند. اما با بزرگ شدن طفل وضعیت تغییر میکند، بناء، در چنین حالت مناسب است که حق انتخاب به طفل داده شودر این موارد، دلیل قایلان به حق انتخاب توسط طفل، روی این اصل استوار است که طبیعتاً طفل به طرف یکی از والدین خود ( پدر و یا مادر) بیشتر متمایل میشود که با او بیشتر مهربان و رفتارش محبت آمیز باشد.
معهذا، حق انتخاب باید در راستای مصلحت و سعادت طفل باشد. در یک قضیه، که ابن تیمیه قاضی بود، به یک طفل حق انتخاب داده شد تا از میان پدر و مادر خود یکی را انتخاب کند، او پدر خود را انتخاب کرد به دلیل اینکه مادرش هر روز وی را به مکتب روان می کرد و معلم نظم و سختگیری بیشتری را بالای او تطبیق می کرد، حالانکه پدرش هر روز او را اجازه میداد که با دوستانش بازی کند. اما پسر خلاف میل او به مادرش سپرده شد. پس در صورت تنازع میان مصلحت واقعی طفل و انتخاب طفل، مصلحت طفل مقدم دانسته میشود.
از نظر بسیاری از علما، بعد از آنکه طفل مدتی را نزد یکی از والدین سپری کرد، هرگاه بخواهد نزد دیگری برود، به وی اجازه داده خواهد شدو اگر طفل دوباره تصمیم بگیرد که نزد پدر و یا مادرش کهقبلاً حضانت طفل با او بوده - باز گردد، اختیار طفل مسموع است و طفل دوباره به همان شخص قبلی سپرده میشود. در اختیار طفل بهجزمصلحتوی- هیچمانعی وجود ندارد و به هر اندازه که طفل خواسته باشد می تواند مدتی را به پدر و یا مادر خود سپری کند.
هرگاه چنين به نظر برسد كه طفل نمی خواهد با هيچ يك از پدر و مادر خود زندگی كند ، و يا او ميخواهد با هردوی آنها باشد، مسئله توسط قرعه حل خواهد شد. به نظر ميرسد كه این تصمیم ناشی از قضيه حضرت مريم (ع) مادر حضرت عيسي(ع) ، باشد، هنگامی كه خداوند (ج) از حضرت ذكريا (ع) خواست به خاطر تعیین حاضن حضرت مریم، قرعه اندازد. (آيه 44 سوره آل عمران)
بر اساس نظريات مذهب شافعي، هرگاه طفل از انتخاب انكار كند، مانند قضيه طفل غير مميز، بر مادر اولويت داده ميشود. اما، اگر طفل بعد از يك مدت بخواهد انتخاب كند، اين حق هنوز معتبر خواهد بود.
بر اساس مذاهب حنبلی و شافعي، حق انتخاب نه تنها ميان والدين ، بلكه ميان یکتن از والدين و ديگر اشخاص نيز قابل تطبيق است و يا حتی ميان كسانيكه مستحقين حضانت انددر نتيجه، يك طفل ميتواند از ميان مادر و كاكای خود يكی را انتخاب كند و يا از ميان مادر كلان مادری يا پدر خود يكی را به عنوان حاضن اختیار کند. اين قاعده هم مهم است و هم عملي، چون حق انتخاب هميشه از میان پدر و مادر میسر نمی باشد.
برای اينكه حق انتخاب تحقق یابد ، لازم است اشخاصی كه مورد انتخاب قرار ميگيرند واجد شرايط حضانت بوده،فاقد صلاحیت نباشداز جانب ديگر، طفل بايد نقص عقلی مانند جنون نداشته باشد تا توانائی او را در حق انتخاب بی اعتبار   نسازدهرگاه طفل چنين نقص عقلی داشته باشد، مادر در حضانت آن طفل مقدم بر دیگران است همانگونه که مادر در حضانت طفل غير مميز حق تقدم دارد.
هر چند آرای دیگری نیز در باب حضانت اطفال از جانب فقها مطرح شده و مذهب حنفی و امام مالك، با چنين حق انتخاب میان مادر و دیگر اقارب، موافق نیست. بر اساس نظر امام مالك (رح)، مادر از حق تقدم در حضانت پسر خود تا او به سن بلوغ برسد، برخوردار است. و از جانب ديگر، بعضی از علمای حنفی بدین باورند كه: هرگاه پسر به اندازه ای مستقلانه زندگی بتواند و بهخوراك،پوشاك،ونظافتقادرشود،پسپدر در حضانت وی محقتر است، زیرا بعداً زمینه فرا گرفتن علم و آداب معاشرت، از طریق بودن با پدر و یا اقارب پدری بیشتر مساعد میباشد.
طبق ماده 251 قانون مدنی افغانستان هرگاه ثابت گردد شخصيكه حضانت طفل را بعهده دارد گرچه پدر وی نيز باشد، به مصلحت طفل تمام نمی شود،‌ محكمه می تواند طفل را جهتحفاظتوپرورشبهشخصيكهبهدرجهدوممستحقحضانتاست، تسليم نمايد.
 حق حضانت در قانون مدنی افغانستان
قانون مدنی افغانستان در بند دوم ماده 236 تصریح می کند که:  "حضانتحق اشخاصيست كه باساس اين قانون تنظيم گرديده است."  و طبق حکم ماده 243 "هر گاه حق حضانت به سببی از اسباب قانونی ساقط گردد،‌ با از بين رفتن سبب مذكور،‌ اين حق دوباره اعاده ميگردد." با این حال طبق ماده 237 "مادر نسبی در خلال زوجيت و بعد از تفريق به حفاظت و پرورش طفل حق اوليت دارد. مشروط بر اينكه واجد شرايط اهليت حضانت باشد." همچنین عقل و رعایت امانت و عدم احتمال ضایع شدن طفل نیز جزو شروط حضانت کننده است: ماده 238 "زنيكهحضانت طفل را بعهده می گيرد بايد عاقله ، بالغه و امينه بوده كه خوف ضياع طفل نسبت عدم وارسی وی متصور نباشد و توان حفاظت و پرورش طفل داشته باشد."
پس از مادر حق حضانت طفل با جد مادری طفل است و این سلسه (زنانيكه حق حضانت طفل را دارند بترتيب درجه استحقاق) مطابق ماده 239 عبارتانداز: 1مادر، مادر مادر و يا بالاتر از آن.2 –مادرپدر. 3 خواهراعياني. 4 خواهر اخيافي. 5 خواهرعلاتي. 6 دخترخواهر اعياني. 7 دخترخواهر اخيافي. 8 دخترخواهرعلاتي. 9 خالهاعياني. 10 خالهاخيافي. 11 خاله علاتي.  12 خالهاعيانیپدر.  13 خالهاخيافیپدر. 14 خالهعلاتیپدر. 15 –عمه مادر. 16 عمهپدر.
با آنکه ارجحیت منفعت و مصلحت طفل در موضوع حضانت، آنطور که در فقه مبسوطا بحث شده، در قانون مدنی نیامده، اما منفعت و مصلحت طفل در رابطه با این امر حداقل دوبار در این قانون صراحتا ذکر شده است. یکبار در تمدید زمان حضانت توسط قاضی به مدت دو سال است و در نتیجه دختر تا یازده سالگی و پسر تا 9 سالگی می تواند نزد مادر خود بماند و همچنین در صورت تعدد مستحقین حضانت ماده 242 حکم می کند : " هرگاه بيش از يك نفر حق حضانت طفل را داشته باشند، محكمه می تواند هر كدام را كه بيشتر به مصلحت طفل باشد،‌ انتخاب نمايد."


 شرایط مستحقین حضانت
بر اساس نظر بعضی از فقها، شخصحضانتکنندهبايد اهلیت قانونی داشته و به سن بلوغ رسيده باشد، و به اساس نظريات ديگران به سن بلوغ و رشد رسيده باشدکسیکه مرتکب گناه کبیره شود و یا کسیکه به ارتکاب گناهان کوچک ادامه دهد ( مثلاً کسیکه شراب مینوشد و یا مرتکب زنا میشود و یا نماز نمیخواند)، مستحق حضانت نمیشودهرگاه مستحقین حضانت دارای صفات خوب باشند اغلبا طفل از او پیروی میکند. بناءً شرعا به مصلحت طفل است تا با کسی که دارای اخلاق و منش خوب باشد، زندگی کند.
همچنین از نظر برخی از فقها توانایی و امکان رسیدگی به امور طفل جزو شرایط حضانت کننده است. پسکسیکهناتواناستومستقلانمیتواندبه امور خوراک و پوشاک و نظافت خود رسیدگی کند و خود نیاز به حضانت کننده دارد، نمی تواند حضانت دیگری را تعهد نماید. ناتوانیدرنگهداریومراقبتطفل میتواند عوامل مختلف داشته باشد: مثلاًموجودیتنقصیاعیبفزیکیکهحاضن یا حاضنه را از وظایف و مسوولیت های حضانت باز دارد، و نیز مریضی خطرناک، پیری یا سالخوردگی، فراموشکاری یا غفلت. بناً با در نظر داشت مصلحت طفل، یک شخص نابینا، و یا یک شخص سالخورده که خود به مراقبت نیاز دارند، ویا شخصی که در کار و بار خود بسیار مصروف باشد که شاید در نگهداشت طفل غفلت کند، و یا کسیکه به مرض ساری جدی و خطرناک دچار باشد مانند برص، نمیتواند که مستحق حضانت باشد.
همچنین آنگونه که " بررسی تطبیقی حقوق خانواده" در صفحات 261-265 اشاره می نماید، از نظر شرع، جنون ابوین، انحطاط اخلاقی و عدم مواظبت صحیح از طفل، کفر و شوهر کردن مادر دربعضیموارد- نیز موجب سقوط حق حضانت شمرده شده است. در مورد اخیر از نظر مذاهب اهل سنت اگر مادر طفل مطلقه گردد و با مرد بیگانه وغیر از محارم کودک ازدواج کند، حق حضانت او ساقط میشود، ولی اگر زوج جدید از محارم طفل باشد، حضانت مادر باقی خواهد ماند. البته در تعارض با این رأی، بخاری از ابن مالک نقل می کند که گفت: «وقتی پيامبر خدا وارد مدينه شد خادم نداشت. ابوطلحه شوهر مادر مالک او را به نزد پیامبر برد و گفت «ای پيامبر خدا، انس پسر خوب و زيرکی است. در سفر و حضر به شما خدمت خواهد کرد.» ابن حزم در تفسير اين حديث چنين می نویسد: ابن انس را مادرش سرپرستی می کرد گرچه شوهر داشت و آن شوهر ابوطلحه بود و پيامبر خدا نيز اين را می دانستبه هر صورت علمای حنفی، شافعی و امامیه عقیده دارند که حضانت طفل بعد از طلاق و جدایی مادر از شوهر جدید، به مادر باز میگردد.
در قانون مدنی شرایط مستحقین حضانت به طور کامل برشمرده نشده است در نتیجه در عمل، گاهی اطفال مجبورا وضعیت رقتباری را تحمل می کنند که به منفعت و مصلحت طفل نیست و حتا موجب هتک کرامت انسانی وی می گردد. بنابر این جهت جلب منفعت علیای کشور، قانون باید این خلاء را به گونه ای رفع کند که منفعت و مصلحت طفل و جامعه رعایت شود. در این راستا با توجه به آموزه های شرعی و تجاربدیگرکشورهایاسلامیقانونمیتواندشرایط شخصحضانت کننده را به گونه ای برشمارد که حداقل مشتمل بر این موارد باشد:  داشتن اهلیت کامل حقوقی اشخاص غیر از والدین؛ درستکاری، امین و قابل اطمینان بودن؛ عدم محکومیت به جرایم قاچاق انسان، مواد مخدر، گدایی، تروریسم و جرایم علیه اطفال و جنایت؛ عدم محکومیت به ممنوعیت از سرپرستی و یا فقدان شرایط حضانت طبق حکم محکمه ؛ عدم محجوریت به حکم محکمه ؛ عدم ابتلا به امراض ساری و صعب العلاج ؛ عدم اعتیاد به مواد مخدر و الکل؛ عدم اشتهار به فساد اخلاقی؛ عدم کهولت و یا معیوبیتی که به تشخیص محکمه باعث خلل در اجرای وظایف حضانت گردد.
علاوه بر شرایط فوق الذکر رفتار نیکو و توأم با احترام به کرامت انسانی طفل اهمیت فوق العاده ای دارد و لازم است تا قانون به آن صراحت بخشد و حضانت کننده طفل را از لت و کوب و یا تعذیب جسمی و روانی طفل بر حذر داشته، و وی را ملزم سازد تا زمینۀتعلیموتحصیل،فن وکارآموزیطفلرافراهم آورد و وی را عاطل و بیکار که باعث از بین رفتن استعدادش گردد، نگذارد.
اجرت حضانت از دیدگاه شریعت و قانون مدنی افغانستان
حنفیه را عقیده بر این است که مادر اگر در علقه زوجیت پدرطفل باشد یا در عده طلاق رجعی، اجرت حضانت فرزند به وی تعلق نمی گیرد؛ ولی اگر در عدهً طلاق باِین یا فسخ نکاح باشد، نفقه بر عهده پدر است و اجرت حضانت از مال طفل اگر مالدار باشد پرداخت میشود و الاٌ بر عهده کسی است که تکلیف پرداخت نفقه طفل را به عهده دارد.در فقه شافعی و حنبلی اعتقاد بر این است که مادر میتواند اجرت حضانت را مطالبه کند و شافعیه تصریح می کنند که اگر صغیر مالی داشته باشد، اجرت از مال او پرداخت میشود و الاٌ پرداخت اجرت بر عهده پدر یا کسی است که مکلف به پرداخت نفقه طفل است. اما در فقه امامیه و مالکیه اجرتی برای انجام امر حضانت پیش بینی نشده است. در فقه امامیه فقط اجرت شیردادن مادر به طفل، پذیرفته شده که اگر کودک مالی داشته باشد از آن مال اجرت رضاع پرداخت می گردد و الآٌ پدر اگر مالدار باشد باید اجرت رضاع را به مادر بپردازد.
از دیدگاه قانون مدنی افغانستان،ماده 244 : "اجرت حضانت غير از اجرت رضاع و نفقه بوده وپدر طفل به پرداخت آن مكلف می باشد. درصورتيكه طفل مالك دارائی شخصی باشد،‌ اين اجرت از دارائی وی پرداخته ميشود. مگر اينكه پدر تبرعا آنرا بپردازد." و در مطابقت با دستور العمل فقه حنفی، طبق ماده  245  "مادرتاوقتيكهدرقيدنكاحياعدتطلاقرجعیزوج باشد،‌ مستحق اجرت حضانت نميگردد." و لی " در صورتيكه در عدت طلاق بائن بوده يا با شخصی كه محرم طفل است ازدواج كرده و يا معتده او باشد،‌ مستحق اجرت حضانت می گردد."
در صورت تنگدستی و اعسار شخص مکلف به پرداخت اجرت حضانت، بر اساس ماده 246 شخص حاضنه مخير است كه حضانت را بدون اجرت بعهده گیرد و يا طفل را به متبرع (داوطلب حضانت بدون توقع اجرت) واگذار شود البته در صورتی که يكیاز محارم حضانت طفل را دواطلبانه بعهده گيرد. اما در صورتی که شخص مکلف به پرداخت اجرت دارا باشد و یا صغیر خود دارایی کافی داشته باشد، کسی نمی تواند حق حضانت شخص حاضنه را ساقط کند. بلکه اجرت وی نیز باید پرداخت گردد.
مدت و مصارف حضانت در شریعت و قانون مدنی افغانستان
الف. مدت حضانت
طبق ماده 249 قانون مدنی افغانستان "مدت حضانت پسر با سن هفت و از دختر با سن (9) سالگی تمام خاتمه پيدا ميكند". اما همانگونه که ذکر شد. " محكمه می تواند مدت حضانت را تمديد نمايد. مشروط بر اينكه مدت تمديد شده از دو سال تجاوز نكند."
در مورد تعیین سن حضانت، در فتاوای فقهای اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد، در مذهب حنفی ، مدت حضانت پسر را تا سن هفت سالگی و دختر تا 9 سالگی می دانند و در مکتب شافعی عقیده بر این است که مدتی برای حضانت نیست و طفل نزد مادر خود می ماند تا به سن تمیز و تشخیص برسد که کدام یک از ابوین را برای ادامه زندگی در کنار وی انتخاب کند و اگر فرزند تصمیم گرفت با مادر زندگی کند، چنانچه پسر باشد باید شبها در منزل مادر و روز ها در منزل پدر زندگی کند، تا پدر به تعلیم و تربیت وی بپردازد و اگر فرزند دختر باشد میتواند شب و روز نزد مادر خود زندگی کند.
در مکتب مالکی پایان مدت حضانت پسر رسیدن به سن بلوغ است و مدت حضانت دختر تا زمانی ادامه میابد که شوهر کند. حنابله میگویند پایان مدت حضانت برای پسر و دختر رسیدن آنها به سن هفت سالگی است و بعد از آن طفل اختیار دارد یکی از والدین خود را برای ادامه زندگی با وی انتخاب کند. از نظر بعضی علمای امامیه نیز تعیین مدت حضانت امر تعبدی نیست، بلکه بستگی به شرایط و مقتضیات حضانت کننده و مصلحت طفل دارد.
ب. مصارف حضانت
شرعا تمام مصارف تربیت و پرورش اطفال از قبیل نگهداری، منزل، تحصیل و دیگر مصارف از مسولیت های پدر استپدر تأمین هزینه خدمات دیگر مانند فرستادن طفل به مکتب و دیگر ضروریات را نیز به عهده دارد.
قانون مدنی افغانستان موضوع تأمین هزینه تعلیم طفل را تذکر نداده است اما لازم است جهت تحققحکمماده 43 قانوناساسیمبنیبراجباریبودنتعلیم تا پایان دوره متوسطه، این مهم در قالب وظایف پدر و حق نفقه و هزینه حضانت طفل، بازتاب یابد. چراکهدرقرنحاضر،تعلیموتربیتصحیحراهمپایه خوراک و پوشاک، مهم می داند.
 جامعه و حضانت و تربیت صحیح طفل
نظام خلقت انسان طوری است که نوزاد از روز ولادت نیاز به مراقبت دارد و شایسته ترین افراد، در انجام این وظیفه حساس و مهم، والدین کودک هستند. قانون گذار نیز از طبیعت متابعت کرده و حضانت را حق و تکلیف پدر و مادر دانسته، حفاظت جسمی و روحی فرزند را به والدین محول کرده و اقدامات لازم برای بقاء و رشد و بهداشت جسمی و روحی کودک، نظیر غذا دادن، لباس پوشاندن، محافظت از سرما و گرما، استحمام و تهیه دارو و درمان و داشتن رفتار مناسب با کودک به منظور رشد بدنی و اخلاقی و روحی وی را از جمله تکالیف والدین قرار داده است. و از آنجاییکه شیوه صیانت و پرورش جسم کودک در رشد استعداد های وی نقش اساسی داشته و زمینه ساز تربیت و مقدمه آموزش است، میتوان گفت نگهداری و تربیت طفل دو عنصر غیر قابل تفکیک از یکدیگرند و حضانت علاوه بر نگهداری و تربیت جسمی و مادی کودک، در تربیت اخلاقی و روحی وی نیز اثر دارد.
از آنجایی که خانواده اولین و طبیعی ترین کانون پرورش اطفال می باشد، اطفال می بایست تا حدامکان از این محیط و ارتباط با والدین خود محروم نشوند. در صورتیکه بر اثر انحلال عقد ازدواج، والدین جدا از یکدیگر به سر می برند، باید ضمن ملاقات منظم با اطفال خود، مانع از فروپاشی صحت روانی طفل گردند. پرورش،آموزشوتربیتصحیحاطفالباروحیهایسازندهومتعالی، صرفا به نفع طفل نیست، بلکه منفعت علیا و مقتضیات جامعه نیز محسوب می شود و بناءجامعهایبالندهنمیتواندبااغفالازنحوۀحضانتوتربیتنسل آینده از این امر مهم چشم پوشی کند. اتخاذتمامتدابیرلازم،آنچنانکهدر قانون اساسی تذکر رفته، از جمله اصلاح قانون به گونه ای که منفعت و مصلحت طفل و جامعه در موضوع حضانت لحاظ گردد، از جمله تدابیریست که اجتماع می تواند از طریق آن به این مهم نایل آید.
در نتیجه مطالب مطروحه می توان گفت که حضانت طفل به معنی " نگهداری و تربیت" حق مسلم فطری پدر و مادر است تا زمانیکه انحطاط اخلاقی، خیانت، بی کفایتی و عدم صلاحیت در نگهداری و تربیت طفلازآنان مشاهدهنشود. بااین حال قانون مدنی افغانستان، موضوع حضانت یعنی طفل را مغفول گذاشته و حق و منفعت وی آنچنانکه لازم است رامطرحنساختهاست. بنابراینبااستفاده از مباحث فقهی و بررسی مختصر تطبیقی می توان دریافتکهامکانتعدیلمفاد قانون مدنی در پرتو شریعت اسلامی طوریکهحقومنفعتاطفالدرموضوع حضانت، کیفیت نگهداری و نگهدارنده طفل، حق تعلیم و حق رشد و تعالی شخصیت طفل رعایت شود- وجود دارد.

No comments: